سرویس بینالملل ـ هنوز چند روز از پیام اوباما به ایران مبنی بر گشودن صفحه جدیدی از مذاکرات و رفع تنش نگذشته که در اقدامی جدید وزارت خزانهداری آمریکا، روز سهشنبه شش شرکت جدید ایرانی و یک شهروند چینی را به اتهام نقض تحریمها و همکاری با برنامه هستهای و موشکی جمهوری اسلامی مورد تحریم قرار داد.
به گزارش خبرگزاریهای آمریکا، «استوارت لوی»، معاون اطلاعات مالی و تروریسم وزارت خزانهداری آمریکا، روز سهشنبه گفت: ما امروز بر پایه قطعنامههای شورای امنیت سازمان ملل متحد و تعهدات بینالمللی خود رفتار کردیم تا مانع سوءاستفاده از سیستم مالی برای دستیابی ایران به تکنولوژی هستهای و موشکی شویم.
شرکت صنعتی فلزکاری خراسان، ابزار برش کاوه، مجتمع صنعتی امین، شرکت صنعتی فلزکاری یزد و شرکت صنعتی صیاد شیرازی، شرکتهای ایرانی هستند که مورد تحریم قرار گرفتهاند.
همچنین شرکت باتری نیرو به اتهام ارتباط با وزارت دفاع ایران، تحریم شده است.
وزارت خزانهداری آمریکا اعلام نموده است: هر گونه معامله و یا همکاری شهروندان این کشور با این شش شرکت ایرانی ممنوع بوده و اموال و دارایی آنها در خاک آمریکا مسدود و توقیف میشوند. صحبت از توقیف اموال شرکتهای ایرانی، در حالی مطرح میشود که هیچگونه رابطه مستقیم اقتصادی بین این شرکتها و آمریکا نباشد.
در همین حال، وزارت خزانهداری آمریکا گفته است: «لی فانگ وی»، شهروند چینی و مدیر تجاری شرکت «لیمت»، نیز در فهرست افراد مورد تحریم این کشور قرار گرفته است.
وزارت خزانهداری آمریکا همچنین مدعی شد: «این شرکت چینی از سال ???? به دلیل فروش تجهیزات موشکی به ایران مورد تحریم قرار گرفته بود و این شهروند چینی با تشکیل یک شرکت جدید کوشیده است تا تحریمها علیه ایران را دور بزند.
دادستان منهتن نیویورک، لی فانگ وی را متهم کرده است که با باز کردن یک حساب بانکی در نیویورک، در صدد خرید مواد قابل استفاده در تولید سلاح اتمی ایران بوده است.
همچنین این شهروند چینی و شرکت او متهم شده که در دو سال گذشته در شصت مورد تحریمهای سازمان ملل متحد علیه ایران را نقض کرده است.
این شرکت همچنین متهم شده است که پانزده تن آلومینیم قابل استفاده در موشکهای دور برد را به ایران فرستاده است.
«رابرت مورگنتا»، دادستان منهتن نیویورک گفت: هر چند این مواد قابلیت استفاده دوگانه دارند، اما این مواد به شرکت نظامی ایران فروخته شدهاند و این تردیدی نمیگذارد که برای تولید سلاح مورد استفاده قرار گرفتهاند. این در حالی است که هر گونه معامله با این شهروند چینی و شرکت وی نیز از سوی شهروندان آمریکایی ممنوع خواهد بود.
آمریکا در سالهای اخیر با زدن اتهاماتی بانکهای دولتی ایران را نیز مورد تحریم قرار داده است.
همچنین پیش از این، شرکت سرمایهگذاری بانک ملی، سیمان مازنداران، سرمایهگذاری توسعه ملی، سیمان شمال و شرکت چاپ و نشر بانک ملی ایران، از جمله یازده شرکت مورد تحریم بودهاند.
این کارهای آمریکا، هشداری است به برخی که گمان میکنند با چند سخنرانی مهیج از سوی اوباما، رئیسجمهور جدید آمریکا، میتوان به تغییر رفتار بنیادی از سوی این کشور امیدوار بود و احیانا با آغاز مذاکرات به آن کشور امتیازهایی داد.
منبع خبر :اقتدار ملی
موسوی کیست؟
رفاه طلب عافیتجوی یا مأمور اصلاحطلبی
در مدتی که میرحسین موسوی برای احیای مرده اصلاحطلبی قد علم کرده، بسیاری از جوانان – دانشجویان - از سراسر کشور تماس میگیرند و میپرسند: موسوی کیست؟ سوابق او چیست؟ تاکنون کجا بوده است؟
به این پرسشها چگونه میتوان پاسخ داد که موسوی ناشناختهای است برای 25سالهها، و فراموششدهای است برای سنین بالاتر!؟
بر آن شدم تا بنویسم موسوی کیست؟ و تاکنون کجا بوده است؟
- موسوی عضوی از حزب انحلالیافته جمهوری اسلامی است، که نزدیک به 8سال نخستوزیر ایران بوده است. امروز آشکارا اعتراف میکنم که حتی مَنِ فعال سیاسی بسیار دچار اشتباه بودهام که وی را «توانمند و دارای برنامه اقتصادی یا سیاسی» میدیدهام. چرا؟ زیرا در حاکمیت امام، شخص امام برنامهسازی، تصمیمگیری و اداره جامعه و رهبری میکردند و مجریان را هر چند ناتوان یاری مینمودند و به ایستادگی و عدم فرار از مسؤولیت تشویق میکردند یا نهیبزده و اخطار میدادند.
- موسوی همانگونه که یکی از اصلاحطلبان گفته است، به درستی «پدر اصلاحطلبی برانداز» است. «تحکیم وحدت» یا همان «دسته وحشتآفرین و فاسدالعقیده» در حمایت او جان گرفت و پایگیر شد، و با امداد مالی و معنوی اعضای دولت وی، علیه ولایتفقیه، در سالهای رهبری امام ترکتازی کرد. اشاره میکنم به تعدادی از موتورهای وارداتی که مشهور بود به این گروه وحشتزا اهدا شد تا با فروش آن هزینه ستیزهگری با اسلامناب را فراهم آوردند.
- موسوی کسی است که در یک چالش درونی، توان ایستادگی نداشت یا لجاجت داشت یا... و به دلیل آن در بحران جنگ در سال 67 با «استعفای ناگهانی» موجب خشم امام گردید و امام در پاسخ، وی را هشدار دادند: «حق این بود که اگر تصمیم بدین کار داشتید، لااقل من یا مسؤولین رده بالای نظام را در جریان میگذاشتید. در زمانی که مردم حزبالله برای یاری اسلام، فرزندان خود را به قربانگاه میبرند، چه وقت گله و استعفا است. شما در سنگر نخستوزیری، در چهارچوب اسلام و قانون اساسی، به خدمت خود ادامه دهید.»
و در پایان یاداور شدند: «همه باید به خدا پناه بریم، و در مواقع عصبانیت دست به کارهایی نزنیم که دشمنان اسلام از آن سوء استفاده کنند. مردم ما از اینگونه مسایل در طول انقلاب زیاد دیدهاند. این حرکات هیچ تأثیری در خطوط اصیل و اساسی انقلاب اسلامی ایران نخواهند داشت.»
علت استعفای ناگهانی و بدون اطلاع امام و رئیسجمهور چه بود؟ کدام مسایل حاد و حادتر از جنگ، و کدام مصلحت بالاتر از نگهداشت اساس نظام اسلامی، موجب آن شده بود، به خود موسوی باز میگردد. اما این استعفا نشان داد:
اولاً میزان ولایتپذیری موسوی چقدر است؟و ثانیاً او توان مقابله با مشکلاتی که بار مسؤولیت اصلی آن را هم امام بر دوش داشت، ندارد! این حداقل برداشت خوشبینانه است.
- موسوی در 16سال «مشاور رئیسجمهور» بوده است. هم مشاور هاشمی رفسنجانی و هم مشاور محمد خاتمی! او در تباهی اقتصادی، سیاسی و فرهنگی توسعه، دارای مسؤولیت بوده، و اوج براندازی اسلام و نظام را توسط محمد خاتمی و دولتش از نزدیک شاهد و ناظر بوده است. اما هرگز به اندازه یک «ایرانی ساده و کمسواد» به آن اعتراض نداشته و از این امواج بنیانفکن خم به ابرو نیاورده است. تورم %49 زمان هاشمی او را غمگین نکرده، و شبهکودتای آمریکایی 18 تیر 78 ایرانیت و نه حتی اسلامیت او را حساس ننموده است. بدتر آنکه وی در «تقدیرنامه خود به محمد خاتمی»، دوران سیاه 8سال حاکمیت این فرد را برای خود «افتخارآمیز» میخواند. مگر نه آنکه موسوی امروز با هجمه به روحانیت که آن را «روحانیت دولتی» مینامد، به میدان آمده است؟
- موسوی در 16سال گذشته سر راحت بر زمین گذارده و از همه برکات دولتهای هاشمی و خاتمی برای کشور و ملت و نظام اسلامی، احساس آسودگی خیال کرده است. او نه «قتلهای زنجیرهای و پیامدهایش» را دید و شنید، و نه «هتاکی به ائمه اطهار - ع - و امام خمینی و جنگ و غیره» را! وی نه از ساختارشکنی خانواده هاشمی خشمگین شد و نه اعتراض چندباره حزبالله در نمازجمعه به گوشش رسید!
موسوی قبیلهگرایی، رانتخواری، رشوهگیری در معاملات دولتی، و بسیاری از مفاسد مافیایی را هنوز هم نمیبیند و نمیشنود. چرا؟ اما علیه دولت پاک احمدینژاد خشمگین شده و احساس مسؤولیت میکند؟!
- موسوی 8سال افتخارآمیز دولت خاتمی را در «تعطیلی ذلتبار و ضد ملی هستهای» میداند، زیرا او با یک «دروغ بزرگ» در نامهای به «خاتمی» از «پیشرفت هستهای دوران خاتمی»! سخن به میان میآورد. موسوی مسأله «جاسوسی هستهای» را میپذیرد، زیرا توسط مدیران لایق و با تجربه 16ساله انجام گرفته است.
- موسوی بنگاه اقتصادی سیاسی دانشگاه آزاد را با کمرشکنی برای میلیونها خانواده ایرانی، ارج مینهد زیرا «هیچ همدردی با این طیف عظیم از ملت ایران» ندارد. موسوی خاطرات بسیار خوشی از 16سال دارد، زیرا نه در «رقابت با هاشمی» به میدان آمد، و نه در خرداد 76 هوس ریاستجمهوری کرد، و نه در سال 80، و نه حتی در انتخابات نهم!
موسوی آسودهخیال بود که همواره «هاشمی سکاندار دولتهاست» و «برنامه توسعه آمریکایی» و «اصلاحطلبی برانداز» قدم به قدم پیش میرود. ناله اقتصادی و سیاسی ملت به گوشش نرسید، و خروش رهبری در «تهاجم» و سپس «شبیخون فرهنگی» کمترین حساسیتی برایش ایجاد نکرد. روزگار سیاهی که اصلاحطلبان با پشتیبانی هاشمی برای «دین و دنیای این ملت» پیش آوردند، موسوی را نه به عنوان یک مسلمان و نه در زمره یک ایرانی، نگران نکرد.
- موسوی امروز از اسلامناب سخن میراند. اسلام نابی که در آن «عدالت به مسلخ رفت»، «دین به جنگ گرفته شد»، «مردم پایمال شدند». «امام مورد هتاکی قرار گرفت»، «مذهبسوزی به اوج رسید»، و «جنگ و بسیج آماج لگدهای بیگانهپرستان قرار داده شد» و اصلاحطلبی این مولود شوم توسعه و سازندگی این راهکارها را با ریاست محمد خاتمی دنبال کرد، مورد توجه موسوی است! آیا این اسلام، اسلام ناب امام خمینی است یا در «جنگ بیامان با آن است».
- راستی موسوی به سفر خاتمی به آمریکا هم افتخار میکند؟ تایید اسرائیل توسط او، تایید هولوکاست توسط او، سجده در پیشگاه انگلیس برای گرفتن «شال قرمز» از سوی او، و به طور کلی تلاش آمریکا برای بازگشت خاتمی و اصلاحطلبان را چگونه دیده و شنیده، و یا اصلاً دیده یا شنیده است؟ سفرهای قبیلهای هاشمی با بیتالمال از نظر او چگونه است؟
- موسوی در تمام این دوران «آسوده بیخیال»، «مرفه و عافیتجوی» در کنج «فرهنگستان هنر» آرمید، و حتی ذرهای از هنرش را به عنوان یک مسلمان یا یک ایرانی به جامعه عرضه نکرد.
دیروز به دانشجویی گفتم: وقتی «تابلوی ذوالجناح» و «ضامن آهوی» استاد فرشچیان شیعه را به وجد میآورد، موسوی گاهبهگاه «گالری نقاشیهای غربی خود را میگشاید» تا ایرانی را در مسیر سر سپردگی هر چه بیشتر غرب راهنما شود.
همین دیروز یک نفر از نزدیکان و همراهان موسوی برایم پیغام داد که برای مردم بنویسم: من شاهدم 20 سال است موسوی در نمازجمعه شرکت نکرده است. صحت و سقم مسأله با گوینده است. اما مردم هم هیچ اثری از حضور او در نماز ندیدهاند. چرا؟ آیا «هاشمی» به عنوان امامجمعه که مورد تأیید و تحسین او است، وی را ترغیب به حضور در جمع مسلمانان در طول 20 سال نکرده است؟
- موسوی امروز با شعارهای احمدینژاد به میدان آمده است! چه بدعاقبت و چه غیرصادقانه! او از پابرهنگان سخن میگوید، کسانی که 20 سال وی را ندیدهاند و از او نشانی ندارند. از عدالت حرف میزند، عدالتی که هاشمی آن را زیر چرخهای توسعه کشت، و خاتمی با آزادیش مرده آن را سوزاند و خاکسترش را به باد داد. و این همه «دوران پر افتخاری» است که موسوی «در نامهاش به خاتمی» از آن سخن یاد میکند.
- موسوی سادهزیست است!؟ کدام سادهزیستی؟چه کسی با او همراه بوده است! من مدتی در خانهای زندگی کردم که 20سال پیش خانه موسوی بوده است. چرا او از آن خانه نقل مکان کرد؟ اگر موسوی «در کاخنشین یا شاهنشین جماران» سکنی ندارد، معنایش سادهزیستی است؟ روزی با ماشین، مسافتی را از پشت یک دیوار در منطقه پاستور طی کردم، به من گفته شد «این مسافت دیوار خانه مسکونی موسوی» است! به عمل کار بر آید به سخندانی نیست.
- امروز «موسوی» با شنیدن شعار آمریکا و اسرائیل مبنی بر این که «هرکس غیر از احمدینژاد» و برای نجات «مرده اصلاحطلبی» خود را «سپربلا» کرده است. اما «نامه او به خاتمی» و «نامه خاتمی به او» افشاکننده باطن، غرض و مقصود وی گردید که این امداد الهی است.
- موسوی رؤسای برخی ستادهایش را تعیین کرد تا آنجا که من میشناسم یک نماینده فحاش و ردصلاحیتشده اصلاحطلب و کسی از مریدان منتظری در زمره این افرادند. حمایت «علیرضا بهشتی» از او، که سابقهای در دفاع از بیفرهنگیهای 16ساله – قلمی- دارد، نوعی از «خانوادهسالاری» را توسط موسوی برملا میکند. کدام عدالت؟ کدام اسلام ناب؟ کدام پا برهنگان؟ و کدام ملت و نظام؟
- تا همینجا برای این نوشته کافی است - اما همه این مسایل بیانگر آن است که موسوی یک «رفاهطلب عافیتجوی» بوده است که از آنجا که هرگز با این ملت در طول 20 سال همراهی نداشته، نسل سوم – دانشجویان - او را نمیشناسند. چه رسد به دیگران!
- اینک وی «مأمور نجات» است. «نجات راست ناراست و چپ منحرف»، «نجات هاشمی و خاتمی». «نجات توسعه و اصلاحات» و نجات «دولت ائتلاف ملی» و «دولت وحدت ملی». اما چه بدفرجام که در بدترین امتحانات الهی وارد شد و خود را به آزمون گذارد. اما آیا موسوی آخرین مهره هاشمی است یا دیگرانی در راهند.؟
فاطمه رجبی
انتخابات بیمار یا بیماران انتخاباتی؟
ابوالفضل امامی
دوازدهم آذرماه سال گذشته، هاشمی رفسنجانی در همایش 30 سال قانونگذاری اظهار داشت: "بعید است مردم ضد انقلاب شوند، اما اگر احساس کنند رأیشان در سرنوشتشان بی اثر است و متولیانی پیدا میشوند که رأی آنها را هر جور که میخواهند، میخوانند، آنگاه دلسرد میشوند."(1) سخنان هاشمی بلافاصله تیتر اول بیبیسی شد!
این سخنان هاشمی اما خالی از سابقه نبود، پس از ناکامی در دور دوم انتخابات نهم ریاست جمهوری هم هاشمی چنین گفته بود که: "آنها که برای تضعیف رقیب از راه تضعیف انقلاب وارد شدند، چون میدانستند او در هر حالت از انقلاب اسلامی دفاع میکند و ابایی از به عهده گرفتن مسئولیتها ندارد و آنها که بهگونهای بیسابقه با هزینههای دهها میلیاردی از بیتالمال، اینجانب و بستگانم را ظالمانه تخریب کردند و آنها که با استفاده زیاد از امکانات نظام بصورت سازماندهی شده و نامشروع در انتخابات دخالت کردند، تردیدی ندارم که جزای چنین ظلمی به کشور و مردم و من، جز خسران دنیا و آخرت نخواهد بود."(2)
مقام معظم رهبری در ?? دی ?? در آستانه انتخابات مجلس هشتم و در دیدار با مردم قم با اظهار تأسف از برخی سخنان در خصوص مراقبت از تخلف در انتخابات تأکید کردند: "در 28 سال گذشته همواره انتخابات در این کشور در سلامت کامل برگزار شده است. چرا برخی افراد با این سخنان که امیدواریم از روی غرض ورزی نباشد به حیثیت انتخابات خدشه وارد می کنند."(3)
نظر به اهمیت این مسئله ولی امر مسلمین، این بار در آستانه انتخابات ریاست جمهوری و در سخنان نوروزی خود در جمع زائران و مجاوران حرم رضوی(ع)، باردیگر قاطعانه به این ادعاها پاسخ دادند: "انتخابات به فضل الهى و به حول و قوه الهى انتخابات سالمى است. من مىبینم بعضىها در انتخاباتى که دو سه ماه دیگر انجام خواهد گرفت، از حالا شروع کردهاند به خدشه کردن. این چه منطقى است؟ این چه فکرى است؟ این چه انصافى است؟ این همه انتخابات در طول این سى سال انجام گرفته است - در حدود سى انتخابات - مسئولان وقت در هر دورهاى رسماً متعهد شدهاند و صحت انتخابات را تضمین کردهاند، و انتخابات صحیح بوده است؛ چرا بیخود خدشه میکنند، مردم را متزلزل میکنند، تردید ایجاد میکنند؟"(4)
اما در همین فضا، مکر دیگری نیز دنبال میشود و آن اینکه چون رهبری بهطرز بیسابقهای از دولت و بهخصوص از گفتمان او، حمایت میکند پس رأی ما اثری ندارد و پیشاپیش نتیجه معلوم است: "درباره موضع رهبرى در مورد انتخابات، گمانهزنى و شایعه و اینها همیشه بوده و خواهد بود. بنده یک رأى دارم، آن را در صندوق مىاندازم. به هیچ کس دیگر هم نخواهم گفت که به کى رأى بدهید، به کى رأى ندهید؛ این تشخیص خود مردم است. بنده گاهى از دولت حمایت میکنم، دفاع میکنم؛ بعضى سعى میکنند براى این کار معناى نادرستى جعل و ابداع کنند. نه، من از دولتها همیشه دفاع میکنم؛ منتها اگر دولتى بیشتر مورد تهاجم قرار گرفت و احساس کردم حملات غیر منصفانهاى میشود، بیشتر دفاع میکنم. من طرفدار اِعمال انصافم؛ من میگویم باید منصف باشیم. بنده از هر حرکت خوبى، از هر اقدام خوبى، از هر پیشرفتى، از هر خدمتى به مردم، از هر دلجوئىاى از محرومین، از هر ایستادگىاى در مقابل ظلم و استکبار استقبال میکنم و از آن کسى که این کار را کرده است، تشکر و سپاسگزارى میکنم؛ هر دولتى باشد، هر شخصى باشد؛ این وظیفه من است.
منبع :اقتدار ملی
در جلسه پنجشنبه شب رضایی، قالیباف و ولایتی، نهایتاً بر روی رضایی بهعنوان گزینه نهایی دولت موسوم به ائتلافی توافق شد.
به گزارش رجانیوز، در این جلسه علی اکبر ولایتی از پذیرش کاندیداتوری خودداری کرده و در نهایت بر روی محسن رضایی توافق شده است.
این خبر قرار است 25 فروردین بهصورت رسمی اعلام شود. رضایی حدود یک هفته بعد از اعلام رسمی کاندیداتوری قصد دارد کابینه خود را معرفی کند. در این کابینه ولایتی بهعنوان معاون اول و قالیباف بهعنوان معاون اجرایی معرفی خواهد شد.
دولت ائتلافی نسخه المثنی دولت وحدت ملی است که از سوی هاشمی رفسنجانی و نزدیکان وی دنبال میشد اما با مخالفت گسترده اصولگرایان، عملیاتی نشد.
گفته میشود مطلوب هاشمی رفسنجانی در این انتخابات تعدد کاندیداها و کشیده شدن انتخابات به دور دوم است و در این زمینه از حضور همه گزینههای کاندیداتوری حمایت میکند
منبع خبر :اقتدار ملی
واقعیت آن است که طی سالهای دولت سازندگی و بعد از آن، مصرفگرایی به شدت در جامعه ما ترویج شد. آمار و ارقام نگران کنندهای وجود دارد که این مصرف بیرویه را نشان می دهد. مثلاً در خصوص انرژی. برای مقایسه مصرف انرژی از معیار "شدت انرژی" استفاده میشود که برابر نسبت مصرف انرژی به تولید ناخالص داخلی است. مطابق آمارها، ایران در کل جهان بالاترین میزان "شدت انرژی" را به خود اختصاص داده است! این معیار برای ایران 17 برابر کشوری مثل ژاپن، 5/8 برابر اروپا، 1/2 برابر چین و 8/2 برابر کشورهای آسیای شرقی است. این آمار میزان مصرف بیرویه انرژی را در ایران نشان میدهد. در واقع، مصرف انرژی در ایران برابر مصرف انرژی در کشوری با جمعیت 750 میلیون نفر است! رقمی که تصور آن چندان آسان نیست.
در مورد سایر منابع نیز وضعیتی مشابه حاکم است. الگوی مصرف آب آشامیدنی بر اساس اعلام بانک جهانی برای یک نفر در سال، یک متر مکعب و برای بهداشت در زندگی به ازای هر نفر، 100 متر مکعب در سال است. بر این اساس، در کشور ما 70 درصد بیشتر از الگوی جهانی آب مصرف میشود! از نظر مصرف برق، ایران نوزدهمین کشور پرمصرف برق در دنیاست.
باید چاره جدی برای وضعیت موجود اندیشید.
یکی از دلایل این روند، فرهنگسازیای است که طی این سالها انجام شده است. صداوسیما طی این سالها یکی از بزرگترین عوامل ترویج مصرفگرایی در جامعه بوده است. امروز هم اگر بخواهیم به تغییر الگوی مصرف در کشور فکر کنیم، به نظر میرسد پیش از همه، این صداوسیما است که باید جهتگیریهای خود را در این زمینه کاملاً معکوس کند. تبلیغات صداوسیما برای معرفی کالا نیست. آنچه تبلیغات چیپس و پفک و تلویزیون LCD و ویلای شمال و... رقم میزند، ترویج مصرفگرایی است. علاوه بر اینکه نوع پرداختها در ساخت فیلمها و سریالها هم اغلب در همین راستاست.
دلیل دیگر این روند، به نوع سیاستگذاریهای قوه مجریه در کشور بازمیگردد. وقتی میان آب شرب و آبی که برای استحمام، شستوشوی لباس، شستن حیاط، پر کردن استخر و... مصرف میشود، تفاوتی باشد، طبیعی است که میزان مصرف بسیار بیش از حد انتظار خواهد بود.
دلیل سوم، پایین بودن قیمت برخی منابع، بهخاطر یارانههایی است که به آنها تعلق میگیرد. برخی از این یارانهها در کل دنیا بیسابقه است. مثلاً در هیچ کشوری به برق یارانه تعلق نمیگیرد. در حالی که در ایران، یارانه بالایی برای این حامل انرژی لحاظ میشود و این به خودی خود، افزایش مصرف آن را رقم میزند.
محمد رضا خباز، مخبر کمیسیون اقتصادی مجلس در این خصوص معتقد است: «هرکسی که اندکی با اقتصاد کشور آشنا باشد، میداند پرداخت یارانه با روش موجود، بدترین شکل هدردادن منابع است.» ستاریفر رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی در دولت اصلاحات نیز با اشاره به طرح هدفمند کردن یارانهها میگوید: «من معتقدم که وضع موجود مصرف انرژی در ایران قابل قبول نیست و هر کار اصلاحی به نفع کشور است.»
در واقع یکی از ضرورتهایی که صاحب نظران را نسبت به اجرایی کردن طرح هدفمند کردن یارانهها مصمم می سازد، وضعیت نامطلوب توزیع و مصرف یارانهها و نیز پیامدهای این نوع توزیع است. در خصوص هدر رفتن منابع، همه صاحبنظران و اقتصاد دانان نظری مشابه دارند. مهدی هاشمی رفسنجانی در این خصوص می گوید: «در سال 1382 معیارهای مصرف انرژی کشور در بخش های نفت، ساختمان، حمل و نقل و لوازم خانگی به ترتیب 2، 5/2، 2/2، 7/1 برابر استانداردهای جهانی بوده است. مصرف انرژی جهت گرمایش ساختمان در ایران حدود 2،6 برابر مصرف جهانی است. مصرف انرژی برای تولید یک تن سیمان در ایران نیز 1،3 برابر مصرف دنیاست. وضع انرژی مصرفی برای تولید آجر نیز در این مورد خیلی خوشایند نیست و 5،5 برابر مقدار جهانی است، همچنین فولاد 1،5، قند و شکر 1،64 و کاغذ 1،7 برابر مقدار جهانی است. به طور کلی در صنایع ذکر شده شاخص وزنی به طور متوسط در ایران 8،1 برابر بالاتر از مصرف جهانی انرژی است که در کل صنایع کشور این رقم حدود 2 برابر در نظر گرفته می شود.»
او همچنین بر غیر قابل تحمل بودن وضعیت موجود و بدتر شدن آن در سال های آتی در صورت عدم اقدام درخور تأکید دارد: «مطابق با بررسی های به عمل آمده در سال 1382 میزان مصرف انرژی در ایران معادل 20 میلیارد دلار می باشد که چنانچه روند انرژی به همین گونه ادامه یابد، در 20 سال آینده حدود 680 میلیارد دلار انرژی مصرف خواهیم کرد!»
روند افزایشی مصرف انرژی در کشور طی سالهای آتی بیش از هر زمان کشور را با کمبود بودجه برای تأمین هزینههای تولید انرژی مواجه خواهد کرد.
رئیس کمیسیون انرژی مرکز بررسی های استراتژیک ریاست جمهوری در این خصوص میگوید: «سال 85 مصرف انرژی نسبت به سال پیش از آن حدود 8،9 درصد رشد داشت و در سال 86، این میزان به 9،9 درصد بالغ شد. پیامد روند مصرف انرژی آن است که تا 10 سال دیگر قادر به صدور نفت نخواهیم بود، این در حالی است که منابع بودجه کشور 70 درصد از طریق نفت تأمین می شود.»
امروز دیگر همه صاحب نظران بر ضرورت اصلاح الگوی مصرف اتفاق نظر دارند، اما متأسفانه هنوز مردم با بسیاری از واقعیت ها آشنا نیستند. برای ایجاد یک تحول اساسی در اقتصاد بیش از هر چیز نیازمند توجه همه جانبه دلسوزان و ایجاد یک عزم ملی برای تغییر هستیم.
نامگذاری مدبرانه رهبر انقلاب بر سالها طی 11 سال اخیر، برکات غیرقابل انکاری داشته و حتی در برخی موارد به گفتمانسازی و تسری آن به بدنه اجتماعی منجر شده است. سلسله نامگذاریهای سال امیرالمؤمنین، سال امام خمینی، سال نهضت حسینی، سال پاسخگویی سران قوا منجر به شکلگیری جنبش عدالتخواهی شد.
عزم ملی مورد اشاره برای تغییر و اصلاح الگوی مصرف نیز اگر بناست، شکل بگیرد، بهترین محرک برای آن، فراخوان رهبری و ریلگذاری ایشان است.
پیام دیگر این نامگذاری نیز برای قوه مقننه است. مجلس اگرچه در لایحه بودجه 88 بند مربوط به هدفمند کردن یارانهها را حذف و لایحه بودجه را با تغییرات عمده عملاً به طرح تبدیل کرد اما با این فراخوان بزرگ رهبر انقلاب، هرگونه تعلل در انسداد زمینههای اسراف و ادامه این مصرف مسرفانه در بخش انرژی پذیرفته نیست.
منبع:اقتدار ملی
قاسم روانبخش
اخطار رئیس جمهور
همکاری مجلس و دولت اصول گرا از موضوعات مورد علاقه مردم و رهبری است وقطعا دارای آثار و برکات فراوانی است؛ از این رو مقام معظم رهبری نیز در دیدار با نمایندگان مجلس بر آن تاکید کردند. البته این هماهنگی به معنای تسلیم مجلس در برابر دولت نیست. در باره این هماهنگی نکاتی را باید مورد توجه قرار داد:
1) گر چه هرمصوبه مجلس که به تایید شورای نگهبان رسیده باشد بر دولت لازم الاجرا است ولی دخالت در امور جزیی در شان مجلس نیست، زیرا ورود مجلس بر موضوعاتی که مربوط به دولت است هم دولت را دچار مشکل می کند هم مجلس را. دخالت قوه مقننه در حوزه اجرا، ضربات جبران ناپذیری به کشور وارد می سازد، مقام معظم رهبری نیز مجلس را از این کار نهی کردند ولی مع الاسف پس از آن نیز ادامه یافت ومجلس در تنظیم ساعت رسمی کشور و ساعت بانک ها ورود کرد!
2) رسیدگی به لوایح هدفمند کردن یارانه ها وبودجه سال 88 نیز از دیگر اقدامات پرسش بر انگیز مجلس است؛ دولت برای هدفمند کردن یارانه ها اقدام به طرح جامعی کرد که با یک سال کار کارشناسی آن را به مجلس محترم ارسال کرد تا بامصوبه مجلس از یک پشتیبانی بیشتری بهره مند گردد ولی مع الاسف پس از کش وقوس هایی سر انجام آن را کنار گذاشت، در این راستا توجه به این نکته لازم است که نمایندگان بدانند تهیه وتنظیم یک لایحه آن هم لایحه ای با این حجم از کار کارشناسی چقدر وقت برده است آیا شایسته است یک طرح بزرگ اقتصادی را با اهداف سیاسی در هم آمیزند و با نامه نگاری های برخی سیاسی کاران بیرون مجلس که از اجرای این طرح آسیب سیاسی می بینند آن را از دستور خارج سازند وبعد هم انگشتان خود را به نشانه پیروزی بالا ببرند! براستی آیا حذف یارانه ها به جای هدفمند کردن آن ها افتخار دارد؟! در این جا تردیدی وجود ندارد که آن چه مجلس تصویب می کند قانون است هر چند کارشناسی نباشد ولی کسانی که دولت را به عدم کارشناسی متهم می کنند، پاسخ دهند چگونه مطالعات گروه های متخصص وکارشناس دولت که بیش از یک سال روی آن کار شده است،کارشناسی نیست ولی کار یک ساعته ونیم مجلس در صحن علنی که مصوبه کمیسیون تلفیق را نیز زیر پا گذاشتند و طرح جدیدی را تصویب کردند آن طرح را کاری کارشناسی می دانند!!طرحی که با ارایه بنزین وارداتی به صورت آزاد هم مردم را دچار مشکل می کند وهم تورم فزاینده ای را بر کشور تحمیل می سازد.
3) مع الاسف مجلس باز هم با ورود در حوزه دولت با حذف واژه "معاونت وبرنامه ریزی" و جایگزین کردن "سازمان مدیریت وبرنامه ریزی" نوع دیگری از دخالت را تجربه کرد، گویا آن ها فکر می کنند سازمان مدیریت وبرنامه ریزی از میراث گرانبهایی از انقلاب است وآقای احمدی نژاد آن را حذف کرده و آقایان می خواهند گفتمان امام و انقلاب را احیا کنند!
4) تغییر لایحه بودجه به حدی که برخی آن را طرح مجلس دانسته وبه قول آقای برقعی اندک شباهتی با لایحه دولت دارد ودر آن بیش از 1439مورد تغییر صورت گرفته است ودولت را مکلف به کاهش 8500 میلیارد تومانی کرده اند. این نوع تغییر انسان را به یاد آن تعارف دو شهروند ایرانی می اندازد که یکی از آن ها یک کیلو پرتقال خریده بود که جمعا 3عدد بود، زمانی که آن رابه شهروند دیگری تعارف کرد 2عدد آن را برداشت، اولی گفت اکنون این یکی هم را بگیر وشما به من تعارف کن!جا دارد که دولت به مجلس بگوید از این پس شما طرح بدهید تا ما آن را تصویب کنیم.براستی آیا نمایندگان مجلس فکر کرده اند دولتی که اساس آن بر صرفه جویی است چگونه وبا کدام روش، باز هم مبلغ 8500 میلیارد تومان را صرفه جویی کند؟! وبد تر از آن، این که تعیین قیمت بنزین را به عهده دولت گذاشته تا هزینه های اجتماعی آن را دولت بپردازد!
5) البته هرگز همکاری مجلس اصول گرای پنجم و هفتم با دولت آقای خاتمی را فراموش نمی کنیم که حتی مساله دار ترین وزیر کابینه ش، مهاجرانی از مجلس پنجم دو بار رای اعتماد گرفت! و بودجه سالانه دولت اصلاحات را با اندک تغییری به تصویب می رساندند. معلوم نیست هدف مجلس از این همه فشار و خرده گیری بر این دولت چیست؟ چرا وقتی نوبت به دولت اصول گرای احمدی نژاد می رسد این همه سخت گیری صورت می پذیرد؟! و براستی اگر دولت کنونی دولت آقایان هاشمی یا خاتمی و لاریجانی بود همین گونه با آن برخورد می شد؟
6) اخطار قانون اساسی توسط رییس جمهور به رییس مجلس نیزدرست در این راستا صورت گرفته است. رییس جمهور با تمام وجود مشکلات قانونی و اجرایی را احساس می کند که به رغم میل خود مجبور به تذکر واخطار قانون اساسی می شود درست مثل این که دست و پای یک شناگر ماهر را بسته، در استخر بیندازند و از او بخواهند شنا کند! با بررسی دو سه نمونه از موارد اخطاری، مطلب روشن تر می شود؛ برای مثال؛ مالیات بر فروش بنزین از 485 میلیارد تومان به 1456 میلیارد تومان افزایش یافته که مبنای آن افزایش قیمت بنزین در قالب هدفمند کردن یارانه ها بوده و حال آن که با حذف هدفمند کردن یارانه ها و جایگزینی حکم عرضه بنزین داخلی به قیمت سال 1387 (1000 ریال) و توزیع بنزین وارداتی به قیمت تمام شده در عمل دو سوم از افزایش مالیات فوق قطعاً محقق نخواهد شد. در حالی که برای این رقم در بخش هزینه ای، هزینه در نظر گرفته شده است و از این جهت مغایر اصول (52 و 75) قانون اساسی است. مورد دیگر آن که، در مصوبه مجلس برای عرضه نفت گاز، دولت مکلف شده است تولید داخلی این فرآورده را با کارت هوشمند و به قیمت سال 1387 (165 ریال) عرضه نماید و مازاد بر آن که از محل واردات تأمین می شود مسکوت گذاشته شده است. این در حالی است که برای مابه التفاوت قیمت تمام شده تولید داخل و همچنین بخش وارداتی آن هیچ گونه اعتباری در نظر گرفته نشده است. بنابراین با توجه به این که قیمت سال 1387 نفت گاز حدود یک بیستم قیمت تمام شده آن است، عملاً عرضه این فرآورده با قیمت تعیین شده در مصوبه غیرممکن بوده و به دلیل عدم پیش بینی بارمالی ناشی از آن، مصوبه برخلاف اصل (75) قانون اساسی می باشد.(این در حالی است که مخبر محترم کمیسیون تلفیق در مصاحبه رسمی اعلام کرده است که تحمیل هزینه ناشی از این بند ناچیز است و دولت آن را از محلی تامبن خواهد نمود! ).
در مورد دیگر، برق بدون تعیین تکلیف قیمت، یارانه حذف و دولت در خلأ قانونی برای خدمترسانی قرار گرفته است. (توضیح اینکه سال گذشته 3800 میلیارد تومان یارانه برق بود که حذف شده است و بندی به جای آن پیش بینی نشده و از این جهت مغایر اصل (75 و 52) قانون اساسی است).
علاوه بر آن، در سال 1387 یک و نیم میلیارد دلار برای نگهداری و سرمایهگذاری و اجرای پروژههای مربوط به گاز یارانه پرداخت شده که در مصوبه مجلس برای سال 1388 اعتباری برای این منظور پیش بینی نشده است و این مغایر اصول (75 و 52) قانون اساسی است و ناگزیر یا میباید قیمت گاز را افزایش داد (حدود پنج برابر) و یا کلیه پروژههای مربوط را متوقف نمود.
این ها و دیگر مواردی که در نامه رییس جمهور آمده حکایت پر غصه ای است که ممکن است نگاه مردم را به جریان اصول گرایی منفی سازد. شایسته است مجلس اصول گرا انتخابات آینده مجلس و ریاست جمهوری یازدهم را نیز مد نظر قرار دهد وکاری نکنند که خواست دشمن و لو ناخواسته رقم بخورد.
منبع خبر: انصار نیوز
نگاه خاتمی و احمدی نژاد به هولوکاست |
سید محمد خاتمی رییس جمهور سابق کشورمان که برای دیداری 8 روزه به استرالیا رفته است در مصاحبه ای با رسانه " لیت لاین" در استرالیا هولوکاست را یک تراژدی وحشتناک خواند که در اروپا روی داده است
به گزارش عصر ایران خاتمی با اشاره به این واقعه تاریخی گفت:" هولوکاست یک واقعه تاریخی بود که در اروپا اتفاق افتاد و از نظر من این واقعه یک تراژدی بود و امروز هم هر واقعه ای مثل هولوکاست بدون در نظر گرفتن اینکه آن واقعه در کجا یا چگونه اتفاق می افتد باید محکوم شود.چه این واقعه در اروپا و در قالب یهود ستیزی باشد و چه علیه مردم ستمدیده آفریقا اعمال شود و چه این واقعه در فلسطین و علیه مردم فلسطین به مورد اجرا گذارده شود و به طور کلی در هر کجای جهان که نسل کشی صورت بگیرد باید آن را محکوم کرد".
گفتنی است این دیدگاه خاتمی که متضمن تایید وقوع حادثه هولوکاست است با نظر احمدی نژاد که آن را افسانه می خواند در تعارض است.
رییس جمهور سابق ایران که از رقابت های انتخاباتی خرداد سال جاری انصراف داده است با دفاع از دوران 8 ساله ریاست خود بر قوه مجریه ، دوران اصلاحات را یکی از آزادترین دوران مطبوعات و رسانه ها دانست و افزود:" هنگامی که من رییس جمهور بودم مطبوعات و رسانه ها آزاد تر بودند ولی در دولت جدید از این آزادی ها کاسته شده و محدودیت های بیشتری برای آزادی رسانه ها وضع شده است".
نامه به رئیس جمهور آینده 5/1/1388
یک ماه پیش خواستند برای ویژه نامه روزنامه اعتماد ملی نامه ای به آقای رئیس جمهور اینده بنویسیم. خیلی ها نوشتند. من هم این نامه را نوشتم که چاپ شد:
آقای رئیس جمهور سلام.
امید وارم شما همان باشید که علاقمند بودم به عنوان رئیس جمهور ملت بزرگ ایران انتخاب شوید. همان که دوست داشتم در طراز ملت ایران باشد. ملت ایران ملت بزرگی است و تاریخ پر افتخاری دارد و دوست دارد که آبروی تاریخی خود را با رئیس جمهورش به دنیا معرفی کند. در هر حال از تلاش دوران انتخابات خسته نباشید. قواعد انتخاب شدن در ایران با استانداردهای دنیا متفاوت است. شما الان آن را خوب فهمیده اید.مهمتر آن که بعد از انتخاب نیز نمی توان امید بست که شما بتوانید حتی آن چه را که به مردم وعده دادید عملی کنید. ما امید وارم توقعاتمان را محدود به حوزه ی اختیار شما بکنیم. اما انتظار داریم که شما هم از همه ی اختیارات خود به نفع مردم استفاده کنید. ما در دنیا تنها کشوری نیستیم که رئیس جمهور و حکومت و قدر ت داریم وتقریبا همه ی دنیا دارای دولت هستندو در همه ی جهان مسائل اقتصادی مشابهی هست. شما را به خدا دوباره همه چیز را از از اول شروع نکنید. ببینید دنیا از چه روشهائی استفاده کرده وموفق شده، شما هم از همان راه بروید. به عقل و خرد جمعی جهان احترام بگذارید. مسائل مشابه با مسائل همه ی مردم دنیا است. ازاین تجربه ی دنیا استفاده کنید.
آقای رئیس جمهور موافقید یک کمی بیشتر استراحت کنید. کشور را نشسته اداره کنید. این کشور از اینکه همیشه در شرایط خاص و حساس بوده خیلی آسیب دیده است. تصمیم بگیرید کاری به دنیا و مشکلات آنها نداشته باشید. خیلی آرام وبی استرس فکر کنید توی این چهار ساله می خواهید فقط به فکر مردم ایران و منافع آنها باشید. با این کار می توانید روابط را با دنیا درست کنید. چرا از اینکه همیشه روی میز همه ی دنیا هستیم لذت ببریم؟ اصلا چه اهانتی از این بالاتر که هر کشوری که دنیا می خواهد مسائلش را با سایر کشورها حل و فصل کند، مارا روی میز بگذارد و از ورقه ی ایران استفاده کند و بعد هم که منافعش را به دست آورد ما را فراموش کند؟ اگر دنیا احساس کند ما خطرناک نیستیم چه اشکالی دارد؟ بگذارید ما با ورقه ی دیگران بازی کنیم ودر صحنه ی آرامش جهانی تاثیر گزار باشیم و اعتبار ملی و تاریخی خود را به دست آوریم. اگر مردم خودتان را به اندازه ی مردم غره اهمیت بدهید جای دوری نمی رود.
در اطراف ما در این سال های گرانی قیمت نفت کشورهای خلیج فارس همگی صندوق های ذخیره ی ارزی درست کردند. در این بحران اقتصادی جهانی آنها در فکر سرمایه گزاری در سایر کشورها هستند.اگر به هر دلیل نمی توانیم سرمایه های سایر نقاط دنیا را به کشورمان جلب کنیم، حد اقل بتوانیم این سرمایه های اطرافمان را جلب کنیم.ما تنها کشوری هستیم که ظرفیت جذب اموال این کشورها را دارد. آنها آن قدر کوچک هستند که نمی دانند با سرمایه های خود چه کنند. سر مایه های اروپائی و آمریکائی پیشکشمان. این کار فقط آرامش و اعتماد سازی نیاز دارد. آقای رئیس جمهور قبلی که در بهترین شرایط اقتصادی تاریخ ایران رئیس ما بودند آن قدر شعار دادند و حرف های مختلف زدند که سازمان ملل سه عدد قطعنامه ی تحریم اقتصادی نا قابل در 4 سال علیه ما تصویب کرد. هر کدام از این قطعنامه ها پول مازاد نفت ما را بلعید. خیلی به سرمایه های ملی اسیب رساند. اما در عوض رئیس جمهورمان در دنیا محبوب شد. از مازاد قیمت نفت هم که می گفتند قرار است سر سفره هامان بیاید تنها خبری نشد. حالا از شما انتظار داریم شاید شما بتوانید حداقل از مازاد قیمت نفت کشورهای خلیج فارس چپزی بر سر سفره ی ملت بیاورید. . دیدید وقتی توقع داریم که ایکاش شما همان باشید که در طراز ملت ایران باشد توقع بیجائی نیست.
آقای رئیس جمهور
در دوران قبلی به اندازه ی کافی برای اصلاح جوانانمان در خیابان ها گشت گذاشتند وارشادشان کردند. در دانشگاه ها که می گفتند باید نشاط سیاسی باشد، بد جوری خفقان و بگیر وببند راه انداختند. در منشور کوروش اولین شاه ایران ملت را از دروغ پرهیز داده بود، ولی دروغ های بزرگی در این سال ها از سوی آدم های بزرگی به ما گفتند.شما به خاطر خدا دستور دهید دیگر توی خیابان ها جوانان را ارشاد نکنند. اینها خودشان ارشاد شده اند. دانشگاه ها را بگذارید کمی نفس بکشند. واز همه مهمتر اگر به ملت نمی توانید همه ی راست ها را بگوئیذ لا اقل تصمیم بگیرید دروغ نگوئید. به خصوص وقتی از توی تلویریون راست راست توی چشم های ما نگاه می کنید. باور کنید ملت می فهمند وقتی به آنها دروغ گفته می شود.
آقای رئیس جمهور اینها کارهائی است که شما می توانید بکنید. از کارهائی که دوست داشتیم منتخب ما بکند و نمی تواند انجام دهد چه فایده دارد که حرف بزنیم؟.
دوره ی قبل از شما کسی رئیس جمهور بود که خیلی از کارهائی را کرد که نمی بایست انجام دهد و خیلی از کارهائی را که می توانست، انجام نداد. ایشان خیلی بر علیه آدم هائی که قبل از خودش کارهای کشور را انجام می دادند، حرف زد. به آنها همه جور تهمت زد. از شما می خواهم که وقت مردم را به مخالفت با آقای احمدی نژاد وانتقاد از کارهای وی ودوستانش نگیرید.آن جه باید مردم بدانند می دانند. شما کاری کنید که اخلاق در جامعه دوباره زنده شود. مرتب کارهای خوب آقای احمدی نژاد را یادآوری کنید و ار ایشان تشکر کنید. به خصوص از اینکه پشت دوستانش را خالی نمی کرد خیلی از ایشان یاد کنید . خودتان هم این کار را از ایشان یاد بگیرید.
آقای رئیس جمهور
خدا قوت. وقت را هدر نکنید که برای بازگرداندن وضع کشور به مسیری که نیاز و جایگاه مردم ایران اقتضا می کند، خیلی کار دارید.
منبع: وبلاک شخصی اقای ابطحی
دریانیوز : روانبخش درباره پخش آگهی و تخریب خاتمی در قم را پروژه مظلومنمایی میداند و می گوید : این موضوع مانند پروژه مظلومنمایی هاشمی رفسنجانی در سال 84 است که میگفت پنج میلیون CD علیه من پخش شده است که دروغ محض بود .
ترویج اخلاق باحمله به هاشمی، خاتمی و میرحسین!
دریانیوز : در حالیکه حفظ حرمت انسان از آموزه های دین ماست و رهبر معظم انقلاب نیز از حامیان کاندیداها بارها خواسته اند که تنها به ویژگیهای کاندیدای خود بپردازند اما دبیرسیاسی نشریه پرتو با حمله به کاندیداهای رقیب (اصلاح طلب) سوالاتی را در ذهن ها مطرح نموده است.
وی در پاسخ به اینکه شنیده شده برخی با پخش آگهیهایی درصدد تخریب خاتمی در شهر قم هستند گفت : برخی کاندیداها به دنبال مظلومنمایی هستند و پروژه مظلومنمایی را رایآور میدانند لذا چنین مباحثی را مطرح میکنند. روانبخش ادامه داد : این موضوع مانند پروژه مظلومنمایی هاشمی رفسنجانی در سال 84 است که میگفت پنج میلیون CD علیه من پخش شده است که دروغ محض بود.
دبیرسیاسی نشریه پرتو گفت : مطرح کردن این مسائل مظلومنمایی است و میخواهند به جامعه القا کنند که آنها را تخریب میکنند البته فکر نمیکنم که خاتمی نیازی به مظلومنمایی داشته باشد زیرا همگان از عملکرد اقتصادی, فرهنگی و سیاسی دولت 8 ساله وی مطلع هستند و در نشریات معتبری نیز عملکرد دولت خاتمی نقد مستدل شد و میشود. البته نقادی باید همراه با ادب و احترام باشد.
روانبخش درباره حضور میرحسین موسوی گفت : ایشان تبیین کنند که چرا پس از سالها سکوت اکنون احساس وظیفه میکنند که در انتخابات حضور یابند. چهطور در شرایطی که سیاست خارجی ما در موضع انفعال بود, احساس خطر نکرد و امروز که سیاست خارجی ما بر مبنای تهاجم به پایگاه دشمن است و آثار آن را در کشور, منطقه و جهان میبینیم احساس وظیفه میکنند؟
وی در پاسخ به اینکه برخی اصولگرایان به مهندس موسوی رای میدهند گفت : کدام حزب اصولگرا از ایشان حمایت کرده است؟ تکلیف ایثارگران و موتلفه که مشخص است.
من پیش از اعلام کاندیداتوری موسوی پیشبینی کرده بودم که او یا با شعار خاتمی و یا با شعار احمدینژاد وارد عرصه میشود که هر کدام نماد یک تفکر است. اگر شعار خاتمی رای داشت که او میماند و رای میآورد اما اگر بخواهد با شعار احمدینژاد بیاید که مردم اصل را کنار نمیگذارند تا به کپی رای دهند.
وی در پاسخ به پاسخ به اینکه گفته میشود برخی از مراجع تقلید از پذیرفتن احمدینژاد خودداری میکنند گفت : در مقایسه با هاشمی رفسنجانی که به دیدار علما نمیرفت و یا خاتمی، احمدی نژاد دیدارهای زیادی با علما داشت البته برخی اوقات علما انتظاراتی دارند که طبیعی است.
روانبخش درباره اینکه برخی علما بارها دولت نهم را به صدقهپروری و اداره کشور به شکل کمیته امدادی متهم کردند با متهم کردن هاشمی و کروبی گفت : کروبی شعار 50 هزار تومانی و هاشمی رفسنجانی درمرحله دوم انتخابات شعار 80 هزار تومانی دادند که مبنایی هم نداشت. منظور جوادی آملی گداپروری دولت نبوده است.
وی درباره اینکه اگر رئیسجمهور با مشایی در همان زمان برخورد می کرد موجب نمیشد تا بر محبوبیت ایشان افزوده شود؟ گفت : در دولتهای دیگر نیز مشاییهایی بودند. به عنوان مثال در دولت خاتمی فردی به نام مهاجرانی حضور داشت که مقام معظم رهبری در جلسه شورای عالی انقلاب فرهنگی در حضور خاتمی به صراحت اعلام کردند که وزارت ارشاد ما اسلامی نیست. وی ادامه داد : ما در موضوع مشائی هم به دولت انتقادهای زیادی کردیم. البته هیچگاه مقام رهبری اظهارات مشائی را ضداسلامی ننامیدند. از خدا میخواهیم تا مشائی دولت نهم اصلاح شود.
روانبخش درباره اینکه در زمان خاتمی شاهد بودیم که با کوچکترین بهانهای برخی افراد در شهر قم کفنپوش میشدند اما در دولت نهم علیرغم وجود بهانههایی مانند اظهارات مشائی این کفنپوشان حضورنداشتهاند علت چیست؟ گفت : کفنپوشان قم عاقل هستند و میدانند در کجا باید کفن بپوشند البته بخشی از کفنها را برای دوم خردادیها گذاشتهاند!
منبع خبر : دریا نیوز
در این چند روزه اتفا قات ریز و درشتی افتاد که تا حدودی مرز بندی های انتخا بات آینده ریاست جمهوری رامشخص کرد .محمد خاتمی عاقلانه ترین کارعمرش را انجام
داد و اجازه نداد تا چند سال دیگر به محملی برای شیفتگان قدرت تبدیل شود .
هر چند ملت فهیم ایران به آن درجه از فهم و شعور سیاسی دست یافته که دیگر لبخند های ملیح ، نتیجه انتخا بات را مشخص نمی کند .
اینک سه گانه دوم خرداد به دو گانه میر حسین و کروبی تبدیل شده است .
شیخ مهدی کروبی به کور سوی امیدی برای تجار سیاسی نظیر کارگزاران تبدیل خواهد شد . اما افسوس که تجار کار گزار آن چنان رسوای خاص و عام اند که قادر نیستند تا لباس کاریز ماتیک بر قامت شیخ استوار سازند و از قبل او بر سفره بیت المال تکیه زنند .
ای کاش شیخ مهدی اندکی از درایت خاتمی را با خود همراه داشت و رنج این نبرد را به جان نمی خرید چه آنان که که گرد او حلقه زده اند همه سودای دنیا و عمارت ری دارند و در روز سختی و تنگدستی شیخ مهدی را رها خواهند کرد .
ویژگی انتخا بات آتی صرف نظر از مرز بندی های سیاسی تقابل دو اندیشه تمرکز گرای دولتی و اقتصاد مردمی و غیر رانتی خواهد بود .
ائتلاف سیاسی مدیران بروکرات دولتی و مافیای اقتصادی از مدتها قبل شکل گرفته است و محمد خاتمی کاراکتر جالبی برای هدایت این ائتلاف تلقی نمی شد
میر حسین موسوی آمده است تا پرچمدار این جریان باشد و عقبه ای از راست استحاله شده نظیر طیف توکلی و لاریجانی و شاید بازتابیان را با خود همراه خواهد داشت
مقاومت مرکز پژوهش های مجلس با اصلاح ساختاری اقتصاد و انحراف مسیر بودجه طلیعه این حضور انتخا باتی بود
حزب بدون نام مدیران اصلا حات و سازندگی با هدف دستیابی به منابع رانتی شرکت های دولتی با همه توان به میدان آمده است
اینان دولت در سایه ای هستند که در سه سال گذشته اتاق های کار خود را از ادارات دولتی به محل های خصوصی منتقل کرده و فعالیت شرکت های دولتی را رصد می کنند
و چه ساده دلند حامیان عدالت که نبرد احمدی نژاد با مافیای هفت سر را خاتمه یافته تلقی کردند
هر چند که با انصراف خاتمی نوچه های حزبی مشارکت دچار سرگیجه شده اند ولی کم کم آنها با هدایت پدر خوانده ها جذب این طیف خواهند شد .
البته بزک کردن و رنگ و لعاب دادن آن مدتی به طول می انجامد
تاریخ این نکته را ثبت خواهد کرد که رئیس جمهور شجاع و مردمی بدون در نظر گرفتن دغدغه های انتخاباتی آن چه را که سعادت کشور را تضمین میکرد به مجلس ارایه داد و اقتصاد دان های پرورش یافته انگلیس در جهت منافع اربا بان مافیا با این اراده ملی و مردمی مخالفت کردند.
امروز احمدی نژاد پرچمدار اقتصاد آزاد و مردمی است و چنین اقتصادی طبقه متوسط جامعه را احیا خواهد کرد .
این اقتصاد به دنبال مستضعف کردن مردم و مرثیه سرایی برای آنان نیست .
و آینده از آن ملت رشید و فهیم ایران است
تا او چه خواهد...
والسلام نویسنده :کیومرث کاتوزی منبع:انصار نیوز
>