بیداری اسلامی یا توطئه آمریکایی
علیرضا زادبر
همزمان با شروع و شکل گیری نهضت ها و جنبش های اسلامی در شمال آفریقا و خاورمیانه که در چند نمونه منجر به سقوط رژیم های دیکتاتوری گردید و اکنون نیز در کشورهای مختلف منطقه ادامه دارد، غربی ها به ویژه آمریکاییها به رسم سیاست و عادت همیشگی خود به دنبال انحراف و تغییر ماهیت این انقلاب ها می باشند تا بتوانند هزینه هایی که منافع آمریکا در منطقه را به خطر می اندازد، کاهش دهند.
با توجه به بررسی تاریخ سیاست خارجی آمریکا و کشورهای استعمارگری چون انگلستان و فرانسه، اتخاد چنین سیاستی نسبت به مردم و انقلاب های آنها طبیعی می باشد چراکه همیشه وقتی منافع و جایگاه خود را در حال از دست رفتن میبینند سعی می کنند برموج بوجود آمده سوارشده و نهضتها را از مسیر اصلی خود خارج نمایند.
(مانند موضعگیری غربیها در ابتدای انقلاب ایران؛ و تایید و به رسمیت شناختن انقلاب اسلامی و عدم اجازه ورود شاه و خانواده اش به آمریکا جهت کنترل نفرت مردم ایران) همچنین لازم است متذکر شد در رقابتهای حاکم بر روابط بین الملل این موضوع که هرکس به دنبال منافع خود می باشد و سعی دارد که تغییرات و تحولات را در راستای منافع خود رقم بزند بسیار واضح است و در نتیجه باید گفت هرگونه تلاش غربیها برای مصادره انقلابهای اخیر و تغیییر ماهیت آنها، امری طبیعی است و در واقع از غرب رفتاری جز این انتظار نمی رود. اما نکته عجیب و جالب توجه این است که عدهای در داخل جهان اسلام (بخصوص روشنفکران ایرانی) این نظریه را مطرح می کنند که انقلاب ها و نهضت های بوجود آمده، نشات گرفته از بیداری اسلامی نبوده و ریشه دینی ندارد بلکه این تحولات طرح جدید آمریکا برای خاورمیانه است و بجای طرح خاورمیانهای که در دولت بوش شکست خورد در حال اجراست!
و این آمریکایی ها هستند که بطور غیرمستقیم این جنبش ها را بوجود آورده و از آنها حمایت می کنند تا شکل و ساختار خاورمیانه جدید کاملا وابسته به آمریکا بوده و اسلام باب میل آنها را ترویج دهند و حتی راه را برای حضور نظامی آمریکایی ها و ناتو هموار نمایند. این چند نمونه از استدلال های این گروه می باشد که مطرح نمودیم و در این بخش به نقد این نظریه می پردازیم. در ادامه دلایل خود را برای اثبات این موضوع که انقلاب ها و حرکت های منطقه ناشی از بیداری اسلامی است، بیان می کنیم.
اولین نکته ای که باید به آن اشاره نمود این است که بسیاری از محللین و مفسرین، خواسته یا ناخواسته انقلاب های اخیر را با مبانی فکری غربی تحلیل و تفسیر می کنند. در اینصورت بسیاری از شواهد را نادیده گرفته وآن ها را در استدلال خود وارد نمی کنند و در واقع بسیاری از رویدادها را به حساب نمی آورند. تمام تلاششان این است که فقط با یک نسخه ثابت غربی مسائل را تحلیل نمایند. در نتیجه به ناچار مجبور می شوند نظریات از جنس موارد بالا را مطرح نمایند. برای روشن شدن بحث، مثالی را از انقلاب اسلامی ایران مطرح می کنیم. بعد از پیروزی انقلاب اسلامی که دارای ماهیت دینی است تاکنون گروه های زیادی از اندیشمندان غربی سعی کرده اند دلیل و ریشه ی اصلی انقلاب ما را غیر دینی جلوه دهند و آن را در یکی از نظریات معمول بگنجانند، اما انقلاب ایران از هرلحاظ هویت دینی داشت و این امر برای آنها قابل قبول نبود، ولی بالاخره این مسئله را پذیرفتند. با این حال هنوز عده ای سعی دارند عامل اقتصادی را محرک اصلی انقلاب ایران معرفی نمایند. زیرا آنها اساسا برای دین و یک رهبر دینی چنین شانیتی قائل نیستند که بتواند این چنین، نیروی مردمی را بسیج نماید و با مبنا قرار دادن ایدئولوژی دینی حکومت نماید. در نهایت مجبور به پذیرش این مسئله شدند که انقلاب اسلامی ایران در هیچیک از چارجوب های نظریات غربی نمی گنجد.
چند نمونه از اظهارات اندیشمندان غربی: تدا اسکاچپل نویسنده معروف آمریکایی، بعد از مطالعه تطبیقی انقلاب های فرانسه و روسیه و چین و ایران این موضوع را مطرح می کند که جای تردید وبحث نیست علل بروز انقلاب ایران با آن چه که در انقلاب های فرانسه، روسیه و چین رخ داده، متفاوت بوده و اختلاف فاحشی داشته است.
انقلاب ایران در هم ریزنده و آزاردهنده است. این انقلاب بلاشک تعادل بلوک ها و نیز روابط سلطه اقتصادی و سیاسی را در یکی از طمع برانگیزترین مناطق جهان به هم ریخته است. این انقلاب، مشروعیت روابط بین الملل را زیر سوال برده است. این انقلاب به گونه ای جالب تر و خنده دارتر از موارد قبل، آرامش ذهنی تعداد قابل توجهی از تحلیل گران را نیز بهم ریخته است؛ تحلیل گرانی که از اصالت این حرکت متحیرند. این انقلاب، روش های قراردادی تحلیل آنان و نیز عادات معمول فکری و مفاهیم متداول ریشه دار آنها را به مبارزه طلبیده است (کریستان برومبرژه)؛
من قبول دارم که از قرن هجدهم به بعد هر تحول اجتماعی اتفاق افتاده است بسط مدرینته بوده، اما انقلاب ایران تنها حرکت اجتماعی است که در برابرمدرنیته قرار دارد. (میشل فوکو)
دقیقا این سردرگمی و عدم تحلیل درست از واقعیت، امروز نیز وجود دارد و آنها همچنان سعی دارند که انقلاب ها و حرکت های مردم مسلمان منطقه را در چارچوب قیام علیه ظلم و برقراری دموکراسی جلوه دهند. مقامات غربی در اظهار نظر های خود در ابتدای حرکت مردم تونس و مصر، به این نکته اصرار داشتند که دولت ها باید امتیازاتی را جهت اصلاح نظام به مردم ارائه دهند تا مردم آرام شوند، یعنی بصورت تلویحی سعی می کردند تا هر دو طرف را جذب نمایند تا در نهایت با طرف پیروز مذاکره کنند.
دلیل دیگر در جهت رد نظریه آمریکایی بودن انقلابهای منطقه این است که این رویدادها هزینه های زیادی را برای غرب بوجود آورده است و در آینده نیز باید شاهد هزینه های سنگین تری بود که حتی هزینه های آن از جنگ عراق و افغانستان نیز شدیدتر خواهد بود. اگر به اصطلاح، خلیفه کشی در منطقه باب شود در اینصورت هیچ وقت آمریکا حاشیه امنی برای حکام دست نشانده خود نخواهد داشت. مردم راه سرنگونی و جرات مقاومت را پیدا کرده اند. از جمله هزینه های دیگری که در این میان متحمل شده است این است که فرضا حسنی مبارک و قذافی و بن علی از منطقه بروند، چه کسی با وفاتر و خوشخدمت تر از این افراد برای آمریکایی ها وجود داشته باشد؟ در صورتی که اگر هرکس سر کار بیایید دیگر از این افراد به آمریکا وابسته تر نخواهد بود. زیرا مطالبه ی اصلی مردم همین استبعاد از غرب و عمال آن است. پس اگر آمریکاییها اندکی عقل داشته باشند(که دارند) هیچ گاه این چنین خود را به زحمت نمی اندازد.
هزینه و خطر مهم دیگری که بسیار حائز اهمیت است، تهدید رژیم اشغالگر قدس است. زیرا در خوش بینانه ترین حالت تا چند سال دیگر منطقه از لحاظ حمله ی اسرائیل به غزه و لبنان بیمه شده است و در صورت حمله اسرائیل، با واکنش سریع مردم انقلابی کشورهای عربی مواجه خواهد شد. کنترل افکار عمومی و دولت های آنها برای غرب بسیار هزینه دارد و در واقع مشروعیت اسرائیل را زیر سوال می برد. در نتیجه جایگاه و اعتبار رژیم صهیونیستی آنقدر برای غرب اهمیت دارد که این چنین، فرزند ناخلف خود را به خطر نمی اندازد تا تحت فشار مردم مسلمان قرارگیرد. نکته دیگر، به خطر افتادن جایگاه نظامی و مشروعیت حضور نظامی آمریکا در چند کشور منطقه است که آمریکا در آن کشورها پایگاه دارد(مانند بحرین). لااقل اگر این تحولات به دست آمریکاییها صورت گرفته است آنها با آن همه مرکز تحقیقاتی و مطالعاتی مهم و معروف خود می بایست پیش بینی می کردند که امکان دارد این حرکت های مردمی به کشور هایی نظیر بحرین که آنها در آنجا پایگاه دارند سرایت نماید. نکته پایانی اینکه، هر انقلاب و جنبش را باید از چند لحاظ مورد بررسی قرار داد تا بتوان ویژگی ها و محرک های اصلی آنها را تبیین نمود.
یکی از با اهمیت ترین و اصلی ترین آنها شعارها، رهبران و محل اولیه حرکت هاست. شعارهای اصلی مردم اسقاط نظام و از بین رفتن وابستگی به غرب است و آنها در واقع به دنبال عزت اسلامی خود هستند. بعنوان مثال در تونس بلافاصله بعد از سقوط دیکتاتور مردم دست به اقامه نماز جمعه میزنند و آمدوشد به مساجد آزاد می شود. مردم بر رفع ممنوعیت حجاب تاکید می کنند و در واقع خواهان اجرای احکام اسلامی هستند. مکانهای اصلی و اولیه شروع راهپیماییها، نماز جمعه است و مردم تحت تاثیر نظرات شوراهای علمای اسلامی خود هستند. شواهد فراوانی در این زمینه وجود دارد که باید به دقت بررس شود. البته این انقلابها، دارای کمبود هایی نیز هستند که میتوان به نبود رهبر و نداشتن تئوری جایگزین حکومت ها و....اشاره کرد که در مجال دیگر باید به آن پرداخته شود.
نکته ی آخراینکه، باید این هشدار مهم را مطرح کنیم که اگر ماهیت اصلی انقلاب ها تبیین نشود با توجه به تلاش غربی ها به ویژه آمریکا در مصادره این حرکت های اسلامی، نمی توان آینده روشنی را برای این ملت ها پیش بینی نمود. بر متفکرین جهان اسلام واجب است که اجازه ندهند عده ای در داخل و خارج امت اسلامی این روحیه ی ناامیدی و ناباوری را دامن زنند. در پایان، بحث خود را با جملاتی از امام همیشه جاوید جهان اسلام حضرت روح الله الموسوی الخمینی(ره) در زمینه بیداری اسلامی به پایان می رسانیم:
بیداری، اول قدم است. کشورهای اسلامی، ملت های مسلم، ملت های مستضعف در سرتاسر جهان،اینها بیدار شده اند و سیاه های امریکایی، کتک این بیداری را می خورند.(صحیفه نور،ج14، ص141)
ملتی که بخواهد سر پای خود بایستد و اداره ی خودش را خودش بکند، لازم است که اول بیدار شود. در سیر الی الله هم اهل معرفت گفته اند که نقطه بیداری منزل اول است.(صحیفه نور، ج14،ص1)
?وقد مکر الذین من قبلهم فلله المکرجمیعا یعلم ماتکسب کل نفس وسیعلم الکفر لمن عقبی الدار?
پیش از آنان نیز کسانی طرحها و نقشه ها کشیدند؛ ولی تمام طرحها و نقشه ها از آن خداست، او از کار هرکس آگاه است و بزودی کفار خواهند دانست که سرای دیگر از آن کیست. سوره مبارکه رعدآیه 254