ایران بمب اتمی دارد !
الکساندر پروخانوف¤
تازه از ایران بازگشته ام: شهرهای مدرن و جاده های عالی، سیلی از اتومبیل ها و آسمان خراش های بلورین که در چهارراه ها و بلوارهای پرجمعیت واقع شده اند. منزل کوچک و ساده ای که آیت الله خمینی رهبر کبیر ایران در آنجا زندگی می کرد، کسی که انقلاب روحانی بی سابقه ای را در جهان انجام داد و ایران را در کانون تمدن جهانی قرار داد. مساجد و مقبره های شگفت انگیزی که مانند صدف برق زده و گنبدهای طلایی خود را به آسمان نیلگون بلند کرده اند.
شهر مقدس قم که قدرت روحانی ایران درآنجا متمرکز شده است و دانشگاه ها و مدارس اسلامی فراوانی که سوره ها و آیات قرآن را در آنجا مطالعه و تفسیر می کنند. ملاقات هایی با کارگزاران، وزراء، روشنفکران و سردبیران روزنامه های برجسته کشور انجام شد. گفتگوهایی با فقها نیز بعمل آمد. بازدید از مراکز رایانه ای بعمل آمد، جائی که در سالن ها و آزمایشگاه های با تجهیزات عالی، برنامه های رایانه ای طراحی می شوند. قرآن به کمک این نرم افزارها با تعابیر و تفاسیر مختلف مورد مطالعه قرار می گیرد. گفتگوهایی با تکنوکرات ها و دانشمندان داشتم که در مورد نوسازی ایران و برنامه هسته ای آن کشور بود. در مراسم تعزیه مذهبی عاشورا شرکت کردم، مراسمی که هزاران مسلمان شب هنگام به خیابان های شهرها ریخته و در عزاداری شهادت امام حسین شرکت می کنند.
من در درون صدها هزار نفر از مردم عزادار ایران که ناله و گریه می کردند و همچنین در میان علم های سنگین وزن که با پر شترمرغ تزیین شده بودند، حرکت می کردم. در کنار من جوانان، کودکان و پیرمردان ریش سفید حرکت می کردند و بطور نمادین خود را با زنجیر می زدند تا غم و همدردی خود را نه تنها با امام شهید، بلکه با همه غم زدگان جهان، رنج دیدگان و تمامی کسانی که حقوق آنها بطور ناعادلانه پایمال شده است را ابراز کنند.
من اینگونه برای خود نتیجه گیری کردم که آری، ایران معاصر بمب دارد. این بمب، همان سیمای جامعه و همان نظام اجتماعی و معنوی است که ایران پس از انقلاب اسلامی با آن وارد صحنه جهانی شد و تمامی نظام سلطه گر جهانی را به چالش کشید.
این نظام و جامعه- تکامل معنوی، بینش معنوی و حس عدالت الهی را در کانون حیات بشری قرار می دهند و به این اصل واقعاً یک مفهوم فراگیر جهانی می بخشند. زندگی دنیوی، عرف انسانی، معیشت، فعالیت انسانی، حرفه ها، علوم و کردار دنیوی را از نظر ارزش های آسمانی مورد تفکر قرار داده و توجیه خود را در مکتب دینی و نیت الهی بدست می آورند.
انرژی که انسان به زندگی خود اختصاص می دهد برای مصرف دیوانه وار و ارضای هوس های بی معنی و مزمن، رفع نیازها، بوالهوسی ها و شهوات نیست، بلکه برای دستیابی به کمال، خلاقیت، جستجوی حقیقت و تطبیق زندگی دنیوی با زندگی بی پایان الهی و آسمانی است.
ایران کشور باشگاه های شبانه و مراکز تفریحی، رستوران های مجلل و بارهای استریپ تیز، شهوت رانی و لذت پرستی نیست. در ایران اتکای بی انتها به این زندگی زودگذر- که بایستی در جریان آن لذت های بیشتری را بدست آورد، خریداری و پس انداز کرد- را مشاهده نمی کنید. ایران، کشور دانشگاه ها و بسیاری از مدارس، کشور کتابخانه ها و کرسی های واعظین، کشور ملت جوان خوشبین و به دور از الکل است، کشوری که عقل ملت جوان آن با هذیان الکل و مه مواد مخدر کدر نشده است. هنر و فلسفه ایران، رفتار نیک با یکدیگر، با طبیعت و تمامی جهان مادی و معنوی را آموزش داده، احساسات حیوانی درون انسان را رام کرده و ماهیت باطنی و الهی را در انسان بیدار می کنند.
عدالت- نکته اصلی فلسفه دینی و کشوری ایران است. همین عدالت است که در ایران نوع خاصی از دموکراسی را بوجود آورده است، اصل انتخابات از جمله مقررات الزامی و برطرف نشدنی ایران است و شامل مجلس، احزاب، نهاد ریاست جمهوری و قدرت مذهبی روحانی می شود. آیت الله که رهبر عالی است و قدرت مذهبی و روحانی را در اختیار دارد از آسمان برای مردم نازل نشده، بلکه ثمره انتخاباتی است که در محیط روحانی برگزار می شوند. حکومت ایران به دور از تصمیمات خودسرانه و انفرادی است. حکومت ایران تعداد بی شماری از مصالحه ها و هماهنگی ها است که بین چند مرکز نفوذ و قدرت بعمل می آیند. همین هماهنگی ها و جستجوی دایم مصالحه ها است که باعث می شوند تا فرآیند سیاسی ایران تا حدی کند شده، ولی از طرف دیگر، آن را بسیار موزون، منسجم و به دور از فراز و نشیب های تند نگه داشته است.
ایران تنها کشور مردان جوان پویا و فعال نیست. ایران کشور زنان جوان و آراسته که کاملا احساس آزادی می کنند نیز است. زن ایرانی موجودی اخمو، قوز کرده، فاقد حقوق و زندانی در پیله خود نیست. زن ایرانی عضو زنده و فعال جامعه ایران است و در کنار مردان به سیاست، علم و فرهنگ می پردازد و تحصیلات کیفی را دریافت می کند. زن ایرانی از طریق نهادهای سیاسی و فرهنگی، اینترنت و مطبوعات آزاد با جامعه ایران ارتباط دارد و در این جامعه همراه با مردان نقش مهم و برجسته ای را ایفا می کند.
من ضمن بازدید از کلاسهای دانشگاهی، آزمایشگاه های علمی، مدارس فقهی و خیابانهای شهرهای ایران همیشه انرژی جوان و خروشانی که در همه جا بود را احساس می کردم. این انرژی همان پلاسمای گرما هسته ای است که نظام مدیریت دولتی و اجتماعی کشور آن را درک کرده و به کار گرفته است. این انرژی قادر به شگفتی آفریدن در پیشرفت علمی و فکری، دلاوری نظامی و بصیرت الهی است.
آیت الله العظمی خمینی این انرژی را زنده کرد. او مردی صالح بود که پس از تبعید به تهران آمد و میلیون ها نفر از ایرانیان مؤمن و حقیقت جو که توپ ها و مسلسلهای شاه را شکست داده بودند را به سوی انقلاب هدایت کرد.
تنفر آمریکا از ایران در تمایل آمریکائیها برای تصاحب ثروتهای بی شمار لایه های نفتی ایران نیست، در ترس از مشاهده بمب اتم در دست نظامیان ایران و تمایل سلطه بر این منطقه بسیار حساس خاورمیانه نیست. ترس و تنفر غرب از ایران به این خاطر است که ایران با نظام دولتی و اجتماعی خود تمام جهان غرب را که جهانی فرتوت، متکبر، متجاوز و در حال نابودی است، به چالش کشیده است.
غرب که اقتدار خود را بر کیش ثروت، پول، بازارهای اوراق بهادار و مصرف دیوانه وار استوار کرده است، نیروهای زنده بشریت را تباه کرده و امروز این جهان با شکست مواجه شده است.
ایران الگوی رفتاری دیگر و سازماندهی دیگری از جامعه که بر مبنای هماهنگی زمین و آسمان، ماشین و انسان، روح و ماده است را پیشنهاد می کند. سیمایی که ایران به جهانیان عرضه می کند، بسیار جذاب است. شاید دقیقاً در همین جا، در ایران است که پس از فروپاشی شوروی که نتوانست اندیشه عدالت را تحقق بخشد، تلاش دلخواه و مطلوب بشریت برای ساخت جامعه هماهنگ و ایده آل تحقق یابد.
ایران دشمنان بسیاری دارد. آنها کشور را محاصره کرده و تحریم های اقتصادی و نظامی را اعمال می کنند. دانشمندان هسته ای ایران را به قتل رسانده، از ایران چهره اهریمنی ساخته و آن را در جلوی چشمهای افکار عمومی جهان تبدیل به هیولای وحشتناک می کنند.
جای بسی تأسف است که روسیه در این نبرد خیر و شر به دشمنان ایران ملحق شده و از شر جانبداری می کند. روسیه خود را در جهان فرتوت در حال مرگ و محکوم به نابودی قرار داده و از ثروت مهم تاریخی خود، یعنی اندیشه عدالت دست کشیده است. روسیه قرن بیستم را در تلاش برای تحقق این اندیشه سپری کرد.
من شب در میان انبوه مردم تهران حرکت می کردم. صدای طبل ها و غریو شیپورها گوشم را پر کرده بودند. پرهای شترمرغ بر فراز من تکان می خوردند. در میان آتش ها، چهره آیت الله خمینی به من می نگریست. میلیون ها نفر که به خیابان ها آمده بودند با همدیگر نفس می کشیدند و همزمان به شانه و قلب خود دست می کوبیدند. همه این صداها، ضربات و ریتم ها، ضربات دایره ها و تپش میلیون ها قلب، یک ارتعاش خاصی را بوجود می آوردند و کوههای پیرامون شهر و ستاره های آسمانی از آن می لرزیدند، آبهای دریاهای اطراف ایران موج می زدند و ملت ها و کشورهای همسایه آن را می شنیدند. بنظرم آمد که این ارتعاش چهره جهان را دگرگون ساخته است. من سعادت دارم که بخشی از این جهان دگرگون یافته هستم.
من در میان انبوه مسلمانان راه می رفتم و در همان حال با خدای ارتدوکس خود راز و نیاز می کردم و روسیه عزیز خود را دعا می کردم.