چرا کوفیان به جنگ امام حسین (علیه السلام) رفتند؟
آبا دیدی که نسبت به مردم کوفه داریم انتظار آن نمیرفت که با یک چرخش تمام، سوابق درخشان خود را ـ که در جنگ جمل و صفین و نهروان نشان داده بودند ـ زیر پا گذارده و به جنگ فرزند رسول خدا، حضرت امام حسین(علیه السلام) بشتابند.
حال برای روشن شدن مطلب نخست باید عوامل و زمینهها را بررسی کرد که چه عواملی باعث شد تا مردم کوفه دست به این جنایت هولناک بزنند؟
به طور خلاصه باید گفت دو دسته از عوامل بودند که زمینه رفتن مردم کوفه به کربلا را فراهم کردند:
الف ـ عوامل درونی.
ب ـ عوامل برونی.
مقصود از عوامل درونی آن زمینهها و خصیصه هایی است که در مردم کوفه شکل گرفته بود و مقصود از عوامل برونی همان فشار و اختناق دستگاه حاکمان بنیامیه بود که با ترفندهای مخصوص به خود، مردم را آماده چنین کاری کرد.
امّا عوامل درونی در مردم کوفه ـ براساس آن چه که تاریخ بدان اشاره کرده ـ چند عامل بوده است:
1. تناقض آشکار در سیره و گفتار :
مردم کوفه در موارد گوناگونی به اثبات رساندند که همیشه در سیره و گفتار خود دچار تناقض بودهاند، چرا که از یک سو سخنی را بر زبان آورده که هیچ گاه در عمل بدان اعتقادی نداشتند. موارد آن بسیار است، از جمله این که آنها هزاران نامه و طومار نوشته و امام حسین(علیه السلام) را به کوفه دعوت کردند و برخی در نامهها به تعداد نیروهای آماده دفاع اشاره کرده که تعدادشان یک صد هزار نفر است.
برخی دیگر نیز ضمن دعوت از امام نوشته بودند که اگر به دعوت آنها پاسخ مثبت ندهد، فردای قیامت شکایت او را به نزد پیامبر خدا خواهند نمود. امّا پس از آن که نماینده امام حسین را در کوفه دیدند، اگرچه در ابتدا به نشانه وفاداری با وی بیعت کردند، اما پس از تهدیدهای عبیدالله ـ با یک چرخش عجیبی و با یک عقب نشینی مفتضحانهای ـ نه تنها مسلم بن عقیل را تنها گذاردند، بلکه همان دستهای بیعت کننده، در کربلا ـ علیه امام حسین ـ تبدیل به شمشیر شد.
در دل آنها چیزی میگذشت که بر زبانشان جاری نمیشد. آنها کسانی بودند که وصف کاملشان بر زبان فرزدق آمده است که در پاسخ امام حسین(علیه السلام) ـ که از وضعیت مردم کوفه ـ پرسیده بود، گفت: قلوبهم معک و سیوفهم علیک؛1 قلبهایشان همراه تو، ولی شمشیرهایشان علیه تو بسیج شده است.
خود امام نیز در بین راه به شخصی فرمود: این نامههای اهل کوفه است و خود آنها قاتلان من میباشند.2
از موارد این تناقض آشکار در قول و عمل مردم کوفه این بود که پس از شهادت امام حسین(علیه السلام) وقتی به خیمههای امام حملهور شده و غارت کردند، یکی از اهل کوفه به فاطمه (دختر امام حسین) هجوم برده، گوشوارهاش را از گوش او وحشیانه کشید، به گونهای که گوش او را پاره کرد. فاطمه دید که آن مرد کوفی به شدت گریه میکند، پرسید چرا گریه میکنی؟
گفت چگونه نگریم در حالی که مشغول غارت دختر رسول الله میباشم؟ فاطمه گفت: خوب پس مرا رها کن، پاسخ داد بیم آن را دارم که اگر من نبرم دیگری ببرد!!3
هم چنین نوشتهاند: هنگامی که اسیران اهل بیت(علیهم السلام) را وارد کوفه کردند، مرد و زن به حال آنان گریه میکردند. امام سجاد(علیه السلام) ـ که سخت شگفت زده شده بود ـ فرمود: اگر اینان بر ما گریه میکنند پس چه کسی ما را کشت.4
همانها بودند که از عبدالله بن عمر درباره حکم خون پشه سؤال کردند که اگر بر لباس بود پاک یا نجس است، در پاسخ آنان گفت: ببینید از من درباره خون پشه میپرسید، در حالی که فرزند پیامبر خدا را کشتند در حالی که درباره او و برادرش شنیدم که پیامبر میفرمود: «هما ریحانتان من الدنیا».5
عجیب این جا است: آنان که خون عزیزترین انسانهای روی کره زمین را بیباکانه میریزند چگونه از خون پشه که بر بدن یا لباس اصابت کرده میپرسند.
2. پیمان شکنی :
دومین صفتی که مردم کوفه به آن مشهور و معروف گشته بودند، صفت ناپسند و زشت عهد و پیمان شکنی و عدم وفا به تعهدات خویش است.
این روش را همگان میدانستند. در تاریخ میخوانیم که آنان به علی (علیه السلام) خیانت کردند، همچنین به امام حسن مجتبی و امام حسین و پس از او به زید بن علی و هم چنین به هر رهبری که قیامی را هدایت میکرد، خیانت کردند.
از این رو بازدارندگان، به امام حسین گفتند: شما پیمان شکنی و خیانت کوفیان را نسبت به پدر و برادرت دیدهای، مبادا فریب آنها را به خوری. داود بن علی هم به زید بن علی گفت:
یابن عمّ انّ هؤلاء یغرونک من نفسک، ألیس قد خذلوا من کان أعز علیهم منک جدّک علی بن ابی طالب حتی قتل و الحسن من بعده بایعوه ثمّ وثبوا علیه فانتزعوا رداءه من عنقه وانتهبوا فسطاطه و جرحوه؟ أو لیس قد أخرجوا جدک الحسین و حلفوا له بأوکد الایمان ثمّ خذلوه و أسلموه ثم لمیرضوا بذلک حتی قتلوه؛6 ای عموزاده اینان فریبت ندهند، آیا اینها به کسی که عزیزتر از تو در نزدشان بود (جدّت علی) خیانت نکردند تا این که کشته شد؟ و آیا با حسن بن علی پس از او نخست بیعت نکردند و سپس بر او هجوم برده و عبا از دوشش کشیده و وسائل درون خیمهاش را غارت کردند و زخمی اش نمودند؟! آیا جدّت امام حسین را فرا نخواندند و از مدینه و مکه بیرون نیاوردند و به او پیمانهای سختی ندادند، امّا در نهایت به او خیانت کرده و راضی نشدند تا این که او را به قتل رساندند؟
3. زودباوری در جنگهای روانی :
زودباوری مردم کوفه و فریب خوردن در جنگهای روانی که گاهی علیه آنها به کار برده میشد یکی از صفات ناپسند و علل ضعف و بیارادگی آنها به شمار میرفت که دشمن از همین نقطه ضعف استفاده میکرد و به اهداف سیاسی خود میرسید البته در طول تاریخ موارد بسیاری به ثبت رسیده که به چند ماجرا اشاره مینماییم:
1- در جنگ صفین، نیروهای امیرمؤمنان در کنار نهر آب اردو زده بودند و معاویه دستش از آب کوتاه بود. او با یک حیله و شگردی مخصوص به خود، نامهای نوشت و آن را به تیر بسته به طرف اردوگاه امیرمؤمنان پرتاب کرد. وی به طور ناشناس در نامه نوشته بود: من شما را نصیحت میکنم که این محل را تخلیه کنید، زیرا معاویه قصد دارد کانالی احداث کند که این منطقه را زیر آب برده و همه شماها را غرق کرده و نابود سازد. یاران علی(علیه السلام) از یافتن چنین نامهای فریب خورده و سریعا محل اردوی خود را تغییر دادند، با این که حضرت فرمود: این حیلهای بیش نیست، او میخواهد بر این موضع دست یابد. چرا که معاویه هرگز قادر به چنین کاری نمیباشد. امّا متأسفانه آنان زیر بار نرفتند و با تخلیه اردوگاه فورا معاویه آن جا را تصرّف کرد که بار دیگر مالک اشتر به کمک دیگر نیروهای رزمنده، آن جا را باز پس گرفت.7
2- وقتی جنگ صفین به مراحل پایانی خودش نزدیک شده بود و معاویه در حال فرار بود، از عمروعاص خواست تا چارهای بیندیشد. عمرو گفت: دستور ده تا قرآنها را بر سر نیزه کنند، زیرا این کار موجب پیروزی ما و متفرق شدن نیروهای علی (علیه السلام) میشود. آنها برای فرار از جنگ قرآنها را بهانه قرار داده تا او بین همه حکم کند. کوفیان فریب این حیله را خوردند. با این که حضرت اصرار میورزید که اینها برای فریب و مکر و خدعه شما است کوفیان هرگز زیر بار نرفتند، بلکه حضرت را تهدید به مرگ کردند که اگر جنگ را تعطیل نکنی و مالک را از خط مقدم برنگردانی تورا به قتل خواهیم رساند!!8
3. سومین شاهد تأثیر جنگ روانی بر مردم کوفه همان عملکرد فریبانه معاویة بن ابی سفیان نسبت به سپاهیان امام حسن مجتبی بود. او با فریب فرماندههان نظامی سپاه امام حسن و فرار برخی از آنان، زمینه را طوری فراهم کرد که کوفیان فکر کردند که امام در پی صلح با معاویه است. لذا وقتی که امام در شهر ساباط ـ برای آزمودن نیروهای خود ـ سخنرانی کرد آنان با تأثیرگذاری زمینه فراهم شده از طرف معاویه علیه امام، شورش کرده و به خیمه حضرت حملهور شدند و آنچه را که در خیمه داشت به غارت بردند و در نهایت آن حضرت را نیز زخمی کردند.9
4. عبیدالله بن زیاد برای مهار کردن شورش مردم کوفه، از این اصل استفاده کرده و مردم را با این ترفند به شدت مرعوب ساخت. او اعلام کرد که سپاه یزید از شام حرکت کرده و هم اکنون در راه است. لذا با این خدعه و نیرنگ توانست مردم را از اطراف مسلم بن عقیل پراکنده سازد.10
4. نداشتن آزادی عمل و استقلال فکری :
از جمله عواملی که مردم کوفه را بر آن داشت تا با امام حسین(علیه السلام) بجنگند، این بود که مردم کوفه از یک بلوغ فکری و استقلال ـ در تصمیمگیری ـ برخوردار نبودند، زیرا شهر کوفه پس از تأسیس آن در سال 20 هجری، محل اسکان قبائل، گروهها، ملیّتها، مذاهب و ادیان گوناگونی بود که همین ناهماهنگی و یک دست نبودن مردم سبب شد تا هر قبیلهای برای خود و هم پیمانانش شرایط خاصی اعمال کند.
استاد شریف قرشی با بررسی وضعیت مردم کوفه به تفصیل در این باره پرداخته و ساکنان آن را در آغاز تأسیس ـ که پس ازفتح عراق بر دست سعد بن ابی وقاص صورت گرفت ـ عدهای از یاران پیامبر(صلی الله علیه واله) دانسته که به کوفه رفتند و هم چنین قبائلی از یمن ـ همانند قضاعه، غسان، بجیله، خثعم، کنده، حضرموت، ازد، مذحج، حمیر، همدان و نخع ـ و قبایل عدنانی ـ همانند تمیم و بنوالعصر ـ و قبایل بنی بکر ـ همانند بنواسد، غطفان و محارب و نمیر ـ و نیز گروهی از ایرانیان که پس از فتح، شهر کوفه را برای اقامت انتخاب کردند. هم چنین نبطیها و سریانیان در کنار دیگر قبایل و طوایف در این شهر اقامت گزیدند.
علاوه بر این غیر از مسلمانان همانند یهودیان و نصاری11 نیز در این شهر زندگی میکردند. با این بیان در جای جای شهر کوفه قبیلهای استقرار یافته و برای خود حکومتی قبیلهای برقرار ساخته بود که هیچگاه با هم هماهنگ نبودند. لذا با کنار آمدن رئیس قبیله با حکومت و یا یک جریان فکری دیگر، افراد آن قبیله و همپیمانان مجبور بودند، که همراه او باشند.
در نتیجه باید گفت این قبایل و مردمی که هر یک از جایی آمده بودند، اگرچه در ظاهر در کنار یکدیگر میزیستند، امّا (به فرموده امیرمؤمنان) با اهواء و گرایشهای گوناگون12 جدا از یکدیگر بودند و با اعمال فشار حکومت قبیلهای به حکم اجبار راهی کربلا میشدند.
دومین عاملی که باعث شد مردم کوفه برای جنگ با امام حسین(علیه السلام) بسیج شوند، اقدامات سریع حکومت غاصبانه بنیامیه بود که با در نظر گرفتن شرایط جدید حاکمِ بر کوفه و عزل فرماندار سابق و آمدن فرماندار جدید بود. عبیدالله بن زیاد برای مهار انتفاضه و قیام مردم و تسلّط کامل بر شهر ومردم کوفه، اقداماتی به عمل آورد که در ذیل متذکر میشویم:
1. ایجاد رعب و وحشت :
عبیدالله با کشتن افراد بیگناه و کشیدن آنها در کوچه و بازار و هم چنین با دار زدن افراد و آویزان کردن آنها در اماکن عمومی و یا انداختن افراد از بالای قصر دارالاماره، سخت مردم را به وحشت انداخت؛ مثلاً با کشتن مسلم بن عقیل (نماینده امام حسین علیه السلام) و هانی بن عروه و کشاندن این دو چهره بزرگ و انقلابی در کوچه و بازار کوفه و هم چنین انداختن نماینده دیگر امام حسین(علیه السلام) به نام قیس بن مسهر صیداوی، این جوّ خفقانآمیز را در کوفه به وجود آورد.
مسعودی مینویسد: هانی بن عروه را ـ که چهار هزار نفر شمشیر زن تحت امر او بودند ـ از زندان بیرون آورده و دست بسته برای گردن زدن به طرف بازار میبردند. او آن چنان فریاد میزد و بزرگان قبایل را به نام یاد میکرد و وامذحجاه میگفت و آنها را به یاری میطلبید، امّا هیچ یک به حمایت او برنخاستند و به ندای او لبیک نگفتند...13
از این رو، ترس و وحشت مردم به جایی رسیده بود که کسی حاضر به دفاع از او نشد و به دستور عبیدالله در انظار عمومی درسن 89 سالگی گردنش را زدند و وی را به شهادت رساندند.14
عبیدالله در راستای اجرا کردن اهداف شوم و نامقدس بنیامیه، آنقدر به این کشتارهای وحشیانه مردم ادامه داد که تقدیرنامهای از یزید بن معاویه دریافت کرد. این بار یزید ضمن تقدیر از عبیدالله برای او نوشت: شنیدهام که حسین(علیه السلام) متوجه عراق گردیده است، باید راهها را سخت به کنترل درآوری و در ظفر یافتن به او تلاش سختی بنمایی و مردم را به بهانههای گوناگون به قتل برسانی.15
او نیز با ایجاد این رعب و وحشت در بین مردم توانست به موقع از این حربه استفاده نماید و مردم را ـ پس از ورود امام حسین(علیه السلام) به کربلا ـ جهت جنگ با امام حسین (علیه السلام) بسیج کند.
نتیجه این کار این شد که افراد ضعیفالنفس و بیاراده و یا مزدورانی که از دیگران پیروی میکردند و از خود هیچ ارادهای نداشتند، راهی جز رفتن به کربلا و جنگیدن با امام حسین نداشته باشند، زیرا نه میتوانستند در کوفه بمانند و نه میتوانستند ارادهای از خود نشان داده پا به فرار بگذارند.
2. دستگیری هواداران امام حسین(علیه السلام)
با فروکش کردن قیام مردم کوفه، عبیدالله دستور داد تا سران شورش و تمام هواداران امام حسین(علیه السلام) را تحت تعقیب قرار دهند. از آن عده افرادی که تا دیروز به خاطر مصالح خود در کنارانقلابیون بوده و امروز در کنار عبیدالله قرار گرفته بودند کمال استفاده را برده و با کمک مزدوران عبیدالله خانه به خانه برای دستگیری انقلابیون بشتابند.
عبیدالله با چنین اقدامی بر بیشتر انقلابیون و هواداران دست یافته و راهی سیاه چالها نمود.
قرشی مینویسد: عبیدالله به بازداشتهای وسیعی دست زد که براساس نقل مورخین، وی دوازده هزار نفر را دستگیر کرد، از جمله سلیمان بن صرد خزاعی، مختار بن یوسف ثقفی و چهارصد نفر از چهرههای سرشناس کوفه.16
اگر این آمار درست باشد باید گفت که عبیدالله تقریبا بر دو سوم بیعت کنندگان با مسلم ـ که از هواداران امام حسین(علیه السلام) بودند ـ دسته یافته و آنها را راهی زندانها و شکنجهگاهها کرد که اگر آنها به زندان نمیافتادند، چه بسا کوفه در موقع حضور امام حسین(علیه السلام) شکل دیگری به خود میگرفت و یا لااقل برای امام یاران بیشتری از کوفه بسیج میشدند.
3. تطمیع مردم به پول، مقام، جایزه :
ادامه مطلب در وبسایتhttp://nasr.vcp.ir/