هجدهم ذى الحجه روز فرخنده عید سعید غدیر روز عید است و همان به که سلام تو کنیم مطلع الفجر دل خویش بنام تو کنیم جانشینى محمد (ص ) به تو فرخنده بود عهد تجدید، در این بیعت عام تو کنیم غدیر خم غدیر بالاترین و والاترین رخداده اى است که در رابطه با بافت اسلام راستین و خواسته ژرف نبى اکرم (ص ) ظهور و بروز کرده است .غدیر تجلى اراده خداوند است ، غدیر نقطه تاملى در تاریخ است ، غدیر یک مکان محدود نیست ، غدیر بى منتها و جاودانه است . غدیر روح جهان و انسان است ، غدیر زنجیره تداوم ایمان است ، غدیر لحظه هاى هیجان حیات است ، غدیر شکوه تاریخ است ، غدیر تلاوت آیه هاى رهایى بشر است ، غدیر قدرت اسلام و جانمایه اعتلاى بشریت است ، غدیر فرودگاه موکب مقدس پیامبر خدا و قرارگاه فرماندهى سپاه توحید در کل هستى است ، غدیر نبض حیات و راوى شور و شادمانى و شگفتى و سرور است .
باشد تا پیمان و لایتمان را با صاحب این روز محکمتر نمائیم . اکنون سال دهم هجرت است ، اینک پیامبر خدا پس از ده سال تلاش خستگى ناپذیر، ده سال مجاهدت و ایستادگى ، ده سال تبلیغ در مدینه عزم آن دارد که به خانه خدا برود. پیشتر از این رسول خدا (ص )، طى اعلامیه اى مردم را به زیارت کعبه خوانده است و حالا هزاران نفر از مشتاقان حرم به انتظار نشسته اند تا با پیامبر (ص ) به راه افتند. بیست و ششمین آفتاب ذى القعده سر بر آورده و کاروان مسلمآنان به سوى خانه خدا پیش میرود. در آنجا محمد (ص ) مراسم حج را به مردم آموزش میدهد. آنجا نمایشگاه قدرت اسلام ، شکوه ایمان ، برادرى و برابرى همه اقشار مسلمان بود. همه با یک رنگ و با یک سخن در پیشگاه خدا بودند، بى هیچ نشانه اى براى شناخت فراتر از فروتر، همه همسان ، همه برادر، همه فرزندان یک آب و خاک ! در راه بازگشت ، کاروانیان آخرین حج حجه الوداع میروند تا در پى عبادتى بزرگ بهمراه پیامبر مهربان ، باره توشه اى از معنویت زیارت خانه خدا به شهر و دیار خویش باز گردند. هم اینک هشت روز از قربان عید اضحى میگذرد و بیست و سه روز است که از زن و فرزند، دورند. یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته ، و الله یعصمک من الناس ، اى پیامبر: آن را که از پروردگارت بر تو فرود آمده ، برسان ، اگر نکنى پیامبریش را به انجام نرسانده اى ، خداوندتر از (آسیب ) مردم دور خواهد داشت . این کدامین سخن است که میباید بى هیچ درنگ و سستى ، در چنین موقعیتى حساس و در این بیابان ، و در این گرماى توانفرسا، براى جمعیتى که از رنج سفر خسته اند، بیان شود؟ اینجا مسئله فردا مطرح است . مگر میشود که پس از پیامبر، جامعه بدون رهبر بماند؟ مگر میشود که رسالت ، امامت را به دنبال نداشته باشد؟ فرمان محکم است و فرصت بسیار اندک ، آنها که پیش رفته اند باز میگردند به انتظار دیگران که از پى مى آیند، نماز ظهر را میخوانند، آنگاه روى تخته سنگهاى جهاز چند شتر نهاده میشود. پیامبر رحمت بر فراز این بلندى ، خطابه تاریخى خود را آغاز میکند. نفسها در سینه حبس است و همه سرا پا گوش . پیامبر پس از ستایش خداوند، از آخرین سال حیات خویش خبر میدهد. آنگاه رو به مردم میکند و مى افزاید: اى مردمى که در اینجا هستید، درباره من چه مى اندیشید؟ همه پاسخ میدهند که اى پیامبر! به راستى که رسالتت را به خوبى انجام دادى . خدایت جزاى خیر دهد. رسول گرامى میفرماید: آیا گواه هستید که آفریننده این جهان خداى یکتاست و محمد (ص ) بنده و فرستاده اوست ؟ و آیا شهادت میدهید که بهشت و دوزخ و مرگ و قیامت حق است و مسلم است و انکار ناپذیر؟ مردم یکصدا میگویند: درست است اى پیامبر! و نبى اکرم سر بر آسمان بلند میکند که : خداوندا تو خود گواه باش پیامبر آنگاه اینچنین ادامه میدهد: آنى تارک فیکم الثقلین کتاب الله و عترتى اهل بیتى و انهما لن یفترقا حتى یردا على الحوض ، فلا تقد مواهما فتهلکوا و لا تقصروا عنها فتهلکوا و لا تعلموهم فانهم اعلم منکم . مردم ! من گر چه از میان شما میروم ، اما دو چیز گرانمایه برایتان به جاى میگذارم ، یکى کتاب خدا قرآن و دیگرى اهل بیت و عترتم را که مفسران و معلمان کتابند این دو از هم جدائى ندارند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند، هر کس به این دو توسل و تمسک جوید و پیرو آنها گردد، نجات و رهایى یابد و. آنکس که بدینها پشت کند، هلاکت یابد، کسى که به این دو تمسک نموده و کتاب و عترت را راهنماى خویش سازد هرگز گمراه نخواهد شد، مباد مباد که این دو چیز ارزشمند را از دست بدهید! سپس دست على علیه السلام را میگیرد و آنچنان آنرا بلند میکند، که سپیدى زیر بغل هر دو نمایان میشود. آنگاه مى افزاید: چه کسى بر مومنین در ارزیابى مصلحتها و شناخت و تصرف در امور سزاوارتر است ؟ همه یک سخن میگویند: خدا و پیامبر دانا ترند. رسول گرامى (ص ) میفرماید: آیا من به شما از خودتان اولى و سزاوارتر نیستم ؟ و همگان یکصدا پاسخ میدهند که : چرا چنین است . در اینجا پیامبر (ص ) منشور آسمانى و مقدس خلافت و ولایت را بدینگونه باز میخواند: من کنت مولاه فهذا على مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه احبب من احبه و ابعضه من ابغضه و انصر من نصره و اخذل من خذله . آنکس را که من مولایم ، على نیز مولاى اوست . خداوندا! آن کس که على علیه السلام را دوست (و پیرو) است دوست بدار! هر که على را دشمن بدارد، دشمن بدار! یارى کن هر که را یاریش دهد بى یاورش گذار، هر که او را یارى نکند! ا دامه مطلب (روی آدرس کلیک کنید)http://nasr.vcp.ir/?cat=ug630c
به شوق دیدار خانواده وادیها را یکى پس از دیگرى در مى نوردند و اینجا جاى جدا شدن است ، راه عراق و مصر و مدینه ، هر کدام از سویى کناره آبگیر خم .ناگهان پیامبر (ص ) فرمان ایست میدهد. قلبها در سینه ها مى تپد، مردم با هم نجوا میکنند و از یکدیگر میپرسند که چه پیش آمده است ؟ کسى نمیداند! اینک این پیک آسمانى است که بر رسول خدا (ص ) فرود آمده :