قالیباف سردمدار جریان اصولگرای انحرافی است؛ نه مشایی
مطالبی را مشاهده می کنید از وبلاک www.mehdinews.com/ گرفته شده بعضی از نکاتش قابل تامل است .لذا نظر شما عزیزان برای اینجانب مهم است . حتما نظر بدهید
اگر در ماههای اخیر نگاهی به سایتهای منسوب به طیف اصولگرا و اظهارنظرهای افراد وابسته به این جریان انداخته باشید، حتما با تعبیر "جریان اصولگرای انحرافی" هم آشنا هستید. این عنوان به طور عمومی برای اسفندیار رحیم مشایی و تیم همراهش به کار برده میشود. راهاندازی سایتهای متعدد خبری و نشریات گوناگون و همچنین تشکیل برخی نهادهای جدید نظیر جامعه وعاظ ولایی، اقداماتی بوده است که سبب شده تا فضای رسانههای اصولگرا متوجه تدارک مشایی برای حضور احتمالی در انتخابات ریاست جمهوری آینده شوند و نسبت به این مساله هشدار دهند.
فارغ از اینکه شخصا اعتقاد دارم مشایی چنین حرکتی را انجام نمیدهد و یا اگر انجام هم بدهد، تاثیری در فضای سیاسی کشور نخواهد داشت، معتقدم این مساله یک مبحث انحرافی برای به فراموشی سپردن جریان اصولگرای انحرافی اصلی است.
اقدامات تحریک آمیز و مشکوک مشایی بر کسی پوشیده نیست. من هم به عنوان کسی که حداقل یکبار صابون این جماعت به تنش خورده است، از بریز و بپاشهای مالی او و اطرافیانش و جذب برخی سادهلوحان ولایتمدارنما خبر دارم و اینکه او به هدفی نامعلوم به دنبال ایجاد یک تیم رسانهای و سیاسی است را به وضوح درک کردهام اما آنچه من را نگران میکند، عدم توجه به سوی دیگر این ماجرا است که اقدامات مشایی در برابر آن بسیار ناچیز و حتی قابل صرفنظر کردن است.
گمان نمیکنم کسی از احوالات سیاسی روز باخبر باشد و چیزی درباره عطش زایدالوصف محمدباقر قالیباف برای کسب پست ریاست جمهوری نداند. قالیباف از فردای انتخابات سال 84 که متوجه شکست خود شد، دست به کار شد و یک تیم رسانهای - سیاسی بسیار قوی را با محوریت خود تشکیل داد. پس از رسیدن به مقام شهردار تهران هم امپراطوری رسانهای همشهری رسما در اختیار او قرار گرفت تا به هر آنچه احتیاج دارد، برسد. تاسیس سایتهای متعدد (فردا، شفاف، هواداران قالیباف و ...) و همچنین استفاده تبلیغاتی از امکانات شهرداری تهران (شبکه پیام شهرداری) تنها بخشی از اقداماتی است که رئیس سابق نیروی انتظامی برای دستیابی به هدف بلندمدت خود صورت داد. البته این اقدامات تنها یک وجه پروژه تبلیغاتی آقای شهردار بود.
انتقاد صریح و شدید رهبر انقلاب در دیدار خصوصی قالیباف با ایشان نسبت به مطالب مندرج در ویژهنامه نوروزی روزنامه همشهری که در آن به حمایت رسمی از سرمداران جریان فتنه پرداخته شده بود، سبب شد تا او برای جلب نظر ولیفقیه هم به تکاپو بیفتد؛ تکاپویی که سرانجام به ویژهنامه "گذر از فتنه" انجامید. این ویژهنامه بک پروژه یارکشی رسمی بود. تک تک اعضای تحریریه آن افرادی بودند که سابقه فعالیت در رسانههای حامی دولت نظیر رجانیوز و شبکه ایران را داشتند و مسئولیت اصلی تولید آن نیز برعهده یکی از افراد حزباللهی و انقلابی بود (که شاید مایل نباشد نامش آورده شود). اگرچه قالیباف بعدها تلاش کرد تا با اعلام این مطلب که در جریان انتشار این ویژهنامه نبوده و در زمان انتشار آن در خارج از کشور به سر میبرده، خودش را از زیر تیغ تند انتقادات اصلاحطلبان حامی خود بیرون بکشد اما نهایتا از این مساله به عنوان یک پروژه تبلیغاتی به نفع خود سود برد. انتشار این ویژهنامه در تیراژ پایین و رساندن یک نسخه از آن به صورت خصوصی برای رهبری، موید این مساله است.البته آقای سردار سابق و شهردار فعلی به همین بسنده نکرد و با انتشار ویژهنامهای به مناسبت سالروز ترور نافرجام رهبری، این روند را ادامه داد.
با توجه به تفاسیر بالا و تحلیل شرایط فعلی جامعه سیاسی ایران، شخصا جریان قالیبافی را بسیار خطرناکتر از جریان وابسته به مشایی میدانم. علت این مساله از چند جهت ناشی میشود. اولین و مهمترین عاملی که این ایده را پشتیبانی میکند، جایگاه این دو نفر در میان افکار عمومی است. اسفندیار رحیم مشایی اصولا ارزشی در میان مردم حتی در دورافتادهترین نقاط کشور نیز ندارد. انتقادات مکرر و به حق ائمه جمعه کشور از سخنان بیاساس او سبب شده تا حتی سینهچاکترین حامیان رئیس جمهور هم او را لایق همراهی و حتی توجه ندادند و به قول رهبری، مشایی را در درجه چندم از اهمیت قرار بدهند. در سوی مقابل، قالیباف تاکنون چراغ خاموش حرکت کرده و اگرچه برای فعالان سیاسی شناخته شده است اما هنوز افکار عمومی به ماهیت واقعی افکار او پی نبردهاند. اینکه قالیباف در انتخابات ریاست جمهوری اموال بیتالمال را در اختیار ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی قرار داد، موضوعی است که چندان در میان مردم مطرح نشده است. عامل دومی که درجه اهمیت مشایی را تنزل میدهد و نگرانی نسبت به وضعیت قالیباف را افزایش، رویکرد این افراد است. مشایی اصولا فرد سادهلوحی است که با سخنان بلاهتبار خود نه وجههای اجتماعی در میان مردم دارد و نه اساسا دارای طرحی برای منحرف کردن جریان اصولگرایی است. او افکار ناقص و منحرفی دارد که به دنبال مجرایی برای پیاده کردن آنهاست اما در طرف مقابل، محمدباقر قالیباف یک سیاستمدار سرد و گرم چشیده است که خوب میداند چگونه ساختارسازی کند و زمینه را برای نشر افکار دلخواهش فراهم کند. او با اشارات رهبری در انتخابات ریاست جمهوری 88 شرکت نکرد اما با انتشار یک فایل صوتی منتسب به خود که هیچگاه هم تکذیب نشد، علنا به مواجهه با محمود احمدینژاد پرداخت. همین مساله است که سبب نگرانی از به قدرت رسیدن او را فراهم میکند. از سوی دیگر، اگر کاندیداتوری اسفندیار رحیم مشایی در انتخابات سال 92 در حد یک احتمال است، قالیباف 8 سال است که تیم خود را بسته و ردای ریاست جمهوری را نیز برای خود دوخته است.
مخلص کلام اینکه به نطر من، رسانههای منتسب به جریان اصولگرایی باید یک تجدیدنظر اساسی در جهتگیریهای سیاسی خود پیرامون جریان منحرف در اردوگاه انقلاب صورت دهند تا مخاطبان خود را از مسیر اصلی منحرف نکنند.