سپیدنامان
جواد نعیمی
صدای نفس نفس هر صبح، که از کناره افق و گلگونی شفق، تا سواحل دور دست نور و فلق، و تا فرداها و فرداها ره می سپارد، و مفسر عشق را همراهی می کند، ذهن دریای حماسه را روشن می سازد، و خورشیدهای در خون تپیده آزاده را که قامت به قامت، بر پهنه ایمان از شط سرخ خون خدا وضو ساخته و قامت بسته اند، به دیدگان بشریت تاریخ می کشاند. خروش حماسه، در گوش جهان می پیچد و شعله های جوانمردی و رادی، هیمه های تجاوز و ستم را می سوزاند. و مدرسین مبارزه و مقاومت و ایمان را، بر فراز منبری از نور، به ایراد خطابه شورانگیز هدفداری و آرمانگرایی وامی دارد.
به یاد بیاوریم وداع سرخ یاران آشنایی را که دلداده غربت حق بودند و به یاد تصویری از خیمه های سوخته آل الله در کنار تپه های شنی سامان عشق، و به یاد آن سردار که نهال دستانش را برای یاوری دین، در علقمه قلمه زد، و صباحی چند نگذشت، که از همان نهال بالنده، دستها به پاسداری ایمان و نگاهبانی خورشید، از زمین رویید، و پاجوشها و جوانه ها، فزونی یافتند و به هم برآمدند، و از همه سو، اشجار تنومند سربرکشیدند و با ترنم نسیم عشق و ایثار، و خلوص و رادی، راه بر اهریمنان زشت سیرت بستند و مکتب را پاس داشتند، و جان بر سر عقیده دادند.
و چه شگفت بودند آن درختهای ایستاده، که در همه عاشوراهای هشت ساله، و در تمامی کربلاهای ایران زمین، حتی با سر بریده ایستادند، و خون گلوی اسماعیل گونه خویش را به رگهای ریشه دوانده در دل جاودانگی سپردند، تا حماسه های نامیرا را رقم زنند. و اینک همه آنچه داریم، حاصل جمع شورگستریها و رادمردیها و دلاورپیشگی های آن شاهدان گرانقدر است که دل به دلدار سپردند، از همه چیز و همه کس بریدند و چونان مرغکانی سبکبال، تا آشیان فردوسی خویش، پریدند.و دلا، هان! که به غفلت نمانی از یاد و پاسداری از راهشان، که شهیدان، پی ریزان هستی و پیروزی مایند. و شهیدان، آفرینندگان شور و شعور و حماسه و مقاومت و بیداریند. و ما وارثان آن جان باختگان در راه عدالت و حق و آزادی هستیم.
و ما تداوم دهندگان خط سرخ آنانیم، و بایستی که هماره به هوش و به گوش باشیم، و حرمت دار حریم آن پروانه های عاشق باشیم. آن عزیزان والا که با آرزوی پیمودن «طریق القدس» از روح «ثامن الائمه(ع)» مدد جستند، و همیشه و هماره در «محرم» و «رمضان» و «عاشورا» ایثارگرانه و شجاعانه به نبرد با پلیدیها و پستیها پرداختند، و از کیان اسلام و عظمت قبله نخستین «بیت المقدس» پاسداری کردند. مردان حماسی و آزاده ای که به تأسی از سالار شهیدان، و سفیر والامقامش «مسلم بن عقیل» بر کافران و منافقان تاختند، و سر از پیکر آنان انداختند. مردان مردی که در صحنه ها چونان «بدر» درخشیدند و حیات را جلوه ای دیگر بخشیدند. برای آنها، هدف و وظیفه مطرح بود، و در این راه چه تفاوت محسوسی است بین «کربلا» یا «قدس»؟ که هر سرزمینی که کربلایی باشد، مقدس است.
و اینجاست که خیل «خیبر»گشایان تاریخ عشق، سپیدروتر از آفتاب، با جامه هایی سرخ، به لقای حضرت دوست راه یافتند.
آنان، آن بزرگواران، آن فرشته سانان، که برترین جزء هستی خویش را، نثار اعتلای جاودانه ترین مکتب کردند، زندگانی جاوید یافتند، و از هر قطره پربرکت خونشان، بدون شک، صدها و هزارها و بلکه بگو دریایی از خون می تراود، و بر پیکره اجتماعات وارد می شود، و شمع شب افروز بشریت را برمی افروزد. و راه را روشن می سازد، تا راهبانان، راهیان عشق را رهنمایی کنند و تا رسیدن به نور مطلق هدایتشان کنند. و مگر نشنیده ای آن کلام بلند و نورانی رسول(ص) را- که درود ما و تمامی فرشتگان خدا، و همه بشریت بر او باد- که فرمود:
«هیچ قطره ای در مقیاس حقیقت، و در نزد خداوند، از قطره خونی که در راه خدا ریخته شود، برتر نیست.»پس شهیدان را مقامی از اینگونه است.
و خون مطهرشان چنین ارج و قربی دارد. آنها نمرده اند، که خونشان ضامن حیات است. آنها از حفظ جان به حفظ ایمان برتری یافتند. آنها حماسه مقاومت انسان مسلم را فریاد کردند. آنها، آن راهیان شرف و ایثار، آن «انصارالله»که با سرود «والفجر» دروازه های صداقت و خلوص را گشودند و به «فتح» و «ظفر» و «نصر» دست یافتند، اکنون شاهد و نگران مایند که چسان از دستاوردهای حماسی آنان پاس می داریم و چگونه قدم به راهشان می گذاریم.
بیایید شهیدان را هرگز از یاد نبریم!