محسن رضایی:
قانون شکنان، تندروها و نخبگانی که کنار کشیدند مسئولند
اولین تهدید جریان اصولگرا تک روی و مساله دوم بی برنامه بودن و سلیقه محوری است/ تنها راه فراروی جریان اصولگرا، اتحاد، ولایت محوری و برنامه مند بودن است/ حادثه 14 خرداد رهنمودهای رهبری را تحت الشعاع قرار داد/شرط بازگشت اصلاح طلبان به صحنه سیاسی کشور کم کردن فاصله خود با رهبری، نظام و شفاف کردن مرزهای خود با بیگانگان است/ از مرحله دولتسازی و ملتسازی عبور کردهایم و وارد عصر جامعهسازی شدهایم یعنی با وجود تثبیت ملت و نظام، اکنون با جامعهای مواجهیم که ایده آل نیست/ دموکراسی دو روی سکه دارد یکی مشارکت کردن یکی اعتراض کردن.چند وقت پیش دکتر محسن رضایی از پایگاه خبری "خبرآنلاین" و روزنامه "خبر" بازدیدی داشت که خبر آن منتشر شد.
به گزارش "تابناک" وی در این بازدید گفتگویی با دوستان و همکاران ما در این رسانه داشت و در مورد مسائلی از جمله حوادث پس از انتخابات، آثار تربیتی ـ عقیدتی این حوادث بر نسل آینده، مباحث مربوط به آینده اصلاح طلبان و اصولگرایان، حادثه 14 خرداد امسال و... اظهار نظر کرد.
بنابر این گزارش اهم مطالبی که وی در این گفتگو به آنها اشاره داشته به شرح زیر است:
* آثار تربیتی ـ عقیدتی بعد از انتخابات و پیشبینی آثار و تبعات آن در یک دهه آینده
تقریباً هیچ حادثه سیاسی نیست که آثار اعتقادی و تربیتی در جامعه بهوجود نیاورد. مثلاً در حادثه انقلاب در حادثه دفاع مقدس آثار اعتقادی و تربیتی این دو حادثه بسیار عمیق و سازنده بود. بسیار بالنده بود اما غالب حوادثی که در داخل کشور اتفاق میافتد، هرچه این حوادث پیچیدهتر و ابهامآمیزتر باشد و غیرشفافتر، آثار اعتقادی و تربیتی که روی جامعه میگذارد، به جای اینکه مثبت باشد، جنبههای تخریبی و تضعیفکننده دارد.در حوادث بعد از انتخابات از مسئله ولایت فقیه گرفته تا امام تا یاران امام، یاران رهبری، اصول انقلاب همه اینها زیر سؤال رفت و چون این زیر سؤالرفتن اولا توسط خودیها و کسانی که در جبهه انقلاب بودند صورت می گیرد و ثانیا پاسخ قانع کننده به سوالات مردم داده نمی شود، پاسخ ها عمدتا شعاری و احساسی است لذا اثرات آن روی نسل سوم و چهارم بسیار سنگین بود.
آثار منفی این حوادث در ذهن نسل سوم و چهارم رسوب میکند و ممکن است 5 سال دیگر و یا 10 سال دیگر حوادثی را در جامعه مشاهده کنیم که ریشه در حوادث سال 88 ایران خواهند داشت. در حوادث بعد از انتخابات تصویری که از نظام جمهوری اسلامی درست شد، تصویر غیرواقعی بود، تصویری که از آزادی و دموکراسی در ایران درست شد، تصویری که از زندانهای ایران درست کردند، این تصویرها، تصاویر غیرواقعی و مخرب بود و این میتواند در ذهن نسل سوم و چهارم آثار منفی خودش را داشته باشد. گروههای سیاسی و سیاستمداران نباید مردم و نظام را زیر پا بگذارند و از روی آنها عبور کنند.
* بیشترین نفع را در مسائل بعد از انتخابات ضدانقلاب برد
به نظر من ضدانقلاب و دشمنان ملت ایران و جمهوری اسلامی بیشترین سود را از حوادث بعد از انتخابات بردند، اولاً حیثیت انقلاب ما را در جهان اسلام زیر سؤال بردند، حیثیت سیاسی ما را در روابط بینالملل زیر سؤال بردند، ثانیا جنبههای اعتقادی ما هم در داخل کشور زیر سؤال رفت و کسانی که این کارها را کردند، بیشترین ضرر را به ملت ایران زدند. از طرف دیگر انسجام ملی را تضعیف کردند.
* مقصرین این ماجرا
به نظر من دو کاندیدای معترض اشتباه بزرگی مرتکب شدند. وقتی شورای نگهبان نتایج انتخابات را اعلام کرد، باید این آقایان به آن نتایج تن میدادند. ممکن است یک کسی نتیجه قانون را باور نداشته باشد ولی باید به آن قانون تن بدهد؛ در حقیقت باید نتیجه قانون را قبول کند. در غیر این صورت مثل این است که افرادی که به قاضی رفتهاند، قاضی حکم بدهد ولی یک نفر بیاید بیرون و بگوید من حکم قاضی را قبول ندارم. او میتواند در ذهن خودش یک اعتقاد یگری داشته باشد ولی باید به حکم قاضی تن بدهد حتی اگر قاضی اشتباه کرده باشدو اگر این کار صورت میگرفت، خیلی وضع عوض میشد.
غیر از خطای استراتژیک این افراد در تمکین نکردن به قانون افراطگرایی و در حقیقت تندروی و همچنین تفریط و کنار کشیدن یک عدهای از نخبگانی که میتوانستند نقشآفرینی کنند، نیز خیلی مؤثر بود. افراطی ها مرتب هیزم در آتش میانداختند و آتش را شعلهور میکردند. نخبگان مؤثری که میتوانستند بیایند و این اتش را خاموش کنند، خودشان را کنار کشیدند. بنابراین دو گروه دیگر هم بودند که به طولانیشدن این حوادث کمک کردند. این حادثه اگر یک ماهه جمع میشد، خساراتش خیلی کمتر بود، اگر دو هفتهای جمع میشد، خساراتش خیلی کمتر بود. حتی اگر سه ماه بعد این حادثه جمع میشد، خیلی خسارات کمتری داشت. اما افراطی ها و تفریط کارها کمک کردند که مرتب این آتش طولانیتر شود و زمان بیشتری را به خودش اختصاص دهد. هر یک روزی که آن حوادث طول میکشید،خسارات بیشتری به جامعه ما وارد میشد.
به طور کلی می توان گفت که رفتار گروهی از کسانی که در حوادث بودند، عقلانی نبود. بعضیها به خاطر انتقامکشی و لجبازی حادثه را ادامه میدادند. انتقامکشی و لجبازی منافعی برای کسی ندارد. کار عقلانی نبود ولی حتی کسانی که جزء عقلا بودند به کارهای غیر عقلایی دست زدند.
بعضیها هم که ضد انقلاب بودند و مشخصاً منافعی داشتند، دیده بودند حادثه خیلی ارزانی در جمهوری اسلامی برایشان درست شده چرا نیایند سواری بگیرند. لذا سوارکارهای ماهری که اینها عمدتاً ضد جمهوری اسلامی بودند، سوار این حوادث شدند و تا آنجا که توانستند، خنجر زدند به مردم و به نظام جمهوری اسلامی. اینها ضد انقلاب داخلی، مخالفین جمهوری اسلامی در داخل کشور، آمریکاییها و اسرائیلیها بودند. فرصت خوبی برایشان پیدا شده بود و حداکثر سوءاستفاده را از این فرصتها بردند.
* نخبگانی که کنار کشیدند
به نظر من افرادی مثل آقای هاشمی باید نقش فعال تری را در کنار رهبری ایفا می کرد مانند نقش مرحوم احمد آقا که بازوی حضرت امام بودند. احمد آقا فرزند امام از فاصله گرفتن بسیاری از اشخاص از حضرت امام جلوگیری کردند. از جمله آنها ماجرای حضرت آیت الله طالقانی بود.
* دموکراسی دو روی سکه دارد یکی مشارکت کردن یکی اعتراض کردن
مهمترین آسیبی که شناسایی شد، این بود که معلوم شد فعالان سیاسی، احزاب گروهها و نهادهای حکومتی ظرفیت بسیار بالایی برای مشارکتپذیری مردم دارند ولی ظرفیت کافی برای مدیریت و هدایت اعتراضات مردم را ندارند. دموکراسی دو روی سکه دارد یکی مشارکت کردن یکی اعتراض کردن. مشارکت کردن یعنی مردم از دموکراسی و فضاهای آزاد استفاده کنند، حکومت و ملت را تشکیل میدهند، مجلس را تشکیل میدهند ولی این یک روی دموکراسی است. روی دوم دموکراسی مطالبهگری از حکومت است.
مطالبهکردن از دولت و این که دولت و فعالان سیاسی باید پاسخگوی خواستهها و مطالبات مردم باشند. این حوادث نشان داد فعالان سیاسی و سران احزاب و همچنین دولتمردان تمرین خیلی کمی در این قسمت دارند. اما در مشارکت کردن؛ بیش از 30 انتخابات تاکنون برگزار شده که این نشان می دهد هم فعالان سیاسی خیلی خوب شرکت کردند، مردم خیلی خوب شرکت کردند، ارگانهای حکومتی تجربه بالایی دارند لذا در این انتخابات ریاست جمهوری دهم 40 میلیون نفر آمدند و ما در حقیقت دموکراسی مشارکتی را در ایران و دنیا رکورد زدیم. اما در قسمت دیگر که بخش اعتراضات بود، اولین خطا را خود فعالان و سران احزاب سیاسی مرتکب شدند. یعنی نامزدهای انتخاباتی اولین خطا را انجام دادند و نگذاشتند که پیروزی دوم که شامل مدیریت اعتراضات بود شکل بگیرد. اگر اعتراضات به خوبی مدیریت می شد و شکل سیاسی - امنیتی به خود نمی گرفت دموکراسی در ایران به اوج خود می رسید.
هنوز نتیجه اعلام نشده، نامزدهای انتخاباتی سبقت میگرفتند که چه کسی رئیسجمهور شده است. خب این خیلی خطای بزرگی بود و بعدش که نتایج اعلام شد، باز فعالان سیاسی اشتباهاتی پشتسر هم انجام دادند. بعد که مردم به خیابانها آمدند، در اینجا نهادهای حکومتی آن آمادگی لازم را نداشتند برای مدیریت اجتماعات چند میلیونی مردم. نتیجهاش این شد که این انتخابات به ما نشان داد که باید ظرفیت اعتراضپذیری و اعتراض گری را بالا ببریم. باید هم فعالان سیاسی اجازه ندهند شعارها و رفتارها از حدود و محدوده قانونی تجاوز کند و هم نهادهای دولتی بایستی با تجارب و مهارت بیشتری اعتراضات را کنترل و مدیریت کنند.
بنابراین ما امروز نیاز به یک ظرفیت جدید در مواجهه با اعتراض و مدیریت اعتراضات داریم و فعالان سیاسی و احزاب و نخبگان سیاسی نقششان اگر بیشتر از حکومت نباشد، کمتر نیست چرا که اگر سران معترضین نتوانند شعارها و رفتارها را کنترل کنند که در چارچوب قانونی کارها صورت بگیرد،نهادهای حکومتی کار برایشان بسیار سخت میشود و دچار مشکلات بیشتری میشوند. بنابراین بحث اعتراضات تنها مربوط به رفتارهای دولتمردان نمیشود، فعالان سیاسی، رهبران احزاب و رهبران جناحهای سیاسی باید بتوانند در این موضوع برای خودشان ظرفیتسازی کنند و اعتراضات را کنترل کنند تا مردم حرفهایشان را در چارچوب ضوابط و معیارهای قانونی بیان کنند و کسی هم از خطوط قرمز عبور نکند. از آن طرف دولت و حکومت هم پاسخگوی مردم باشند.
* گذار از عصر دولت سازی و ملت سازی به عصر جامعه سازی
ما از مرحله دولتسازی و ملتسازی عبور کردهایم یعنی امروز سیاست داخلی و خارجی داریم، نیروی دفاعی قدرتمندی داریم. دموکراسی ایران امروز مستقر است، ملت ایران به معنای واقعی سرنوشت سیاسی خودش را به دست گرفته و در انتخابات شرکت کرده و اظهار وجود میکند. بنابراین ما از عصر دولتسازی و ملتسازی عبور کردهایم اما وارد عصر جامعهسازی شدهایم یعنی ما با جامعهای که امروز مواجه هستیم این جامعه، مطلوب و ایده آل نیست. اقتصادش را نگاه کنید! مشکلات فراوانی میبینید. به زندگی مردم که نگاه میکنید میبینید مردم مشکلات جدی دارند به شهرها که نگاه میکنید، به معماری به فرهنگ و ادبیات که نگاه میکنید میبینید ما با یک جامعه آرمانی خیلی فاصله داریم آن زمانی که خانواده، شهر، اقتصاد، فرهنگ، معماری و ادبیات ما به یک بالندگی برسد و به یک شاخص خوب و استاندارد بالا برسد ما آن موقع میتوانیم بگوییم وارد یک جامعه آرمانی شدهایم.
بنابراین یک جامعهای که سالی بیست و سه هزار کشته در تصادفات میدهد و بالای دویست هزار تا زخمی میدهد چند میلیون معتاد دارد، چند میلیون بیکار دارد چندین میلیون پرونده قضایی دارد معلوم است که بین جامعه فعلی ما و جامعه آرمانی فاصله است. بین خانواده، بین آموزش و پرورش ما، بین شهرهای ما، بین معیشت مردم با یک حالت آرمانی فاصله زیادی است. خوب حالا ما وارد این عصر شدیم انتقادی که به روشنفکران کشورمان و به خصوص فعالان سیاسی و رهبران احزاب ایران دارم این است که عموما فضای ذهنی این دوستان سیاست است هنوز یعنی هنوز به دولت- ملت فکر میکنند. به جامعهسازی و شکلگیری جامعه و رسیدن به یک جامعه آرمانی کمتر میاندیشند.
هنوز بحث قدرت محور فعالیتهای سیاسی نخبگان کشور است. امروز روزی است که ما باید از محور قدرت به محور زندگی و جامعه انتقال ذهنی و معرفتی پیدا کنیم. زمان این انتقال در جامعه رسیده اما نخبگان ما و دولتمردان ما هنوز یک برنامه کارآمد برای عبور از شرایط قدیم به شرایط جدید را ندارند، میتوانم بگویم عدهای هنوز در گذشته نگاه میکنند. اگر فعالان سیاسی یک چنین دیدی داشتند اجازه نمیدادند که حوادث بعد از انتخابات از اعتراضات اجتماعی به سمت اعتراضات سیاسی پیش برود اینها بایستی جامعه را در همان سمت اعتراضات اجتماعی نگه میداشتند و با آن کار میکردند.
* آینده اصلاح طلبان در گرو...
من نمیتوانم پیشبینی کنم؛ بستگی به خود مدیران و رهبران اصلاحطلب دارند که چگونه میخواهند از این وضعیت که الان برایشان پیش آمده عبور کنند. اگر بتوانند با یک مدیریت خوب از این حوادثی که به وجود آمده عبور کنند و فاصله خودشان را با رهبری و نظام کم کنند و مرزهای خود را با بیگانگان شفاف تر سازند میتوانند دوباره به صحنه سیاسی کشور برگردند. امروزه یک تهدید جدیدی با کمک دشمنان ملت ایران شروع شده است. اصلاح طلبان باید مواضع خود را شفاف در مقابل تحریم ها و زیر سوال بردن مواضع و اندیشه حضرت امام (ره) روشن کنند.
* ارزیابی از حادثه 14 خرداد امسال
به هر حال چه سازمان یافته بود چه نبوده سالگرد حضرت امام (ره) و رهنمودهای مقام معظم رهبری را تحتالشعاع قرار داد و از طرف دیگر در کنار مرقد حضرت امام (ره) به نوه ایشان توهین شد این کار خوبی نبود و مورد سوء استفاده دشمنان ما قرار گرفت که خوراک تبلیغاتی بیش از یک هفتهای برای دشمنان ما درست کرد.
* ارزیابی آینده اصولگرایان حامی و منتقد دولت و اختلافات آنها
هیچ کدام از این دو جریان به تنهایی نمی تواند کار مهمی انجام دهد. تنها راه فراروی جریان اصولگرا این است که همه دور هم جمع شوند و بر روی محور برنامه روشن و شفاف، پشت سر مقام معظم رهبری و بر محور ولایت، یعنی ولایت و برنامه توافق کنند؛ به نظر من غیر از این راهی نداریم. اگر گروه آقای احمدی نژاد و دوستانشان را هم اگر کنار بزنند و گروه دیگری از اصولگرایان بر سر کار بیاید بازهم از همه ظرفیت ها استفاده نمی شود.
به طور کلی به نظر من اولین تهدید جریان اصولگرا تک روی است یعنی هیچ خطری بالاتر از تک روی در جریان اصولگرا نیست. مساله دوم بی برنامه بودن است و سلیقه محوری یعنی به جای اینکه برنامه روشن و شفافی برای اداره کشور داشته باشیم به سلیقه هایمان تکیه می کنیم. باید سلیقه محوری را کنار بگذاریم و برنامه محوری را در پیش بگیریم مساله سوم هم خودمان را بی عیب و نقص دانستن و تجدید نظر نکردن در رفتارهایمان است.
به همین دلیل معتقدم جریان اصولگرایی باید یک انتقاد درونی از خودش را شکل دهد و صادقانه همه باید بیایند و بنشینند و انتقاد سازنده ای از خودشان داشته باشند. همه آسیب هایی که در طی این 20 سال اخیر داشته اند را آسیب شناسی کنند و اگر هم لازم شد صادقانه مردم را در جریان بگذارند و بگوبند نقاط آسیب اصولگرایی کجا بوده است