فاطمه رجبی - پردهای دیگر از فتنه آقازادگی
مناظره اخیر در صداوسیما که علی مطهری یکی از شرکتکنندگانش بود، پردهای دیگر از فتنه آقازادگی را بالا زد. بلافاصله پس از جملات نخستین علی مطهری که گفت: [جنایتکاران و کودتاچیان یا همان سران فتنه] نه ضد اسلام هستند و نه ضد نظام، تلفنها پشت هم از مردم که: میبینی پسر شهید مطهری چه میگوید؟
نتیجه:
1. علی مطهری تنها آقازادهای است که از رانت پدر میخورد، و به همین جهت عقیده و دینش، بینش و دانش، و انقلاب و استدلالش دارای کمترین «بار» است.
. عقاید و نظرات این آقازاده مورد طرد و نفی ملت مؤمن، به استثنای کودتاگران اسلامستیز و ولایتسوز است. با این وجود تا پایان، اظهارات او را گوش دادم و فیض بردم تا از صبح فردایش که پیامکها «ابراز خون دل خوردن از این آقازاده را اعلام میکرد، شگفتزده نشوم»!
اما سخنان این دکتر! استاد دانشگاه! و فلسفهخواندهای! که از بد حادثه و از سر سیاستبازی به مجلس هم متاسفانه راه افتاد، در حد بالایی از «عقلانیت، فهم و درک، استدلال، مبنا، ایمان، انقلابیگری و ولایتمداری» بهرهمند بود، و البته مانند پیش (که تکرار مکررات بود) از یکدستی، ثبات و عدم تناقض سود داشت!! برخی موارد آن:
- علی مطهری گفت: «هر کس به احمدینژاد رای نداده در زندان است.» یعنی بیش از ده میلیون نفر زندانی داریم. حرفی عقلانی! منطقی! از روی حکمت و فلسفه! حرفی که اسرائیل و امریکا را هم میخنداند، و همپسند میدهد.
- علی مطهری گفت: «در این دو ماهه مطبوعات توقیفی زیاد داشتیم.» حرفی مستدل! زیرا منهای روزنامه «اعتماد ملی» که حزبش هم توسط خود اعضا در شرف تعطیلی است، حتی نمیتواند نام یک روزنامه را ببرد! باز هم سندسازی برای امریکا و اسرائیل!
- علی مطهری گفت: «این دو ماهه راه نقد بسته شده» جالب است که این آقازاده اگر به گفتههای خود و همفکرانش از طیف کودتا نگاهی بیندازد، میبیند مدتهاست آنها راه نقد را بسته اعلان میکنند، اما معلوم نیست به علت فراموشی یا بیمبنایی یا کفگیر به ته دیگ خوردن، این دکتر فلسفه چنین حکیمانه سخن میگوید!
- علی مطهری گفت: «ممکن است ولایتفقیه را قبول داشته باشند، اما برخی نظرات ولیفقیه را قبول نداشته باشند.» [نقل به مضمون، فاعل جمله هم یعنی سران جنایتکار کودتا! موسوی، خاتمی و کروبی] اینجا دگر باره باید به او آفرین گفت که چه راحت خود را سپر بلای سران فتنه میکند و وکالتا آنها را به نظر خود تطهیر مینماید در حالی که نمیداند با آبِ غیرکُری بر روی این ناپاکان میریزد، خود هم مانند آنها ... . البته علی مطهری ضروری نمیداند که شعار «مرگ بر اصل ولایتفقیه حامیان خاتمی و موسوی» را در عصر عاشورا به یاد بیاورد.
- علی مطهری گفت: «اینها (سران کودتا) رجوی نیستند.» قطعا او نمیداند رجوی که بود! پیشتر هم گفتم، او هیچچیز نمیداند. آیا رجوی به اصطلاح یک چریک پیش از انقلاب نبود با محکومیت حبس ابد در زمان طاغوت؟ آیا رجوی جنایتکار منافقی نبود که به دلیل عدم پایبندی به ولایتفقیه دستههای جنایتکار میلیشیایش را به قتل و تخریب و آتشسوزی و در یک کلمه «براندازی» واداشت؟
علی مطهری نمیداند! ولی مردم میدانند که «پاکترین و خوشسابقهترین این جنایتکاران همان موسوی است! که امروز یزیدوار به حسینکشی روی آورده. او مجهولالهویهای است که از حزب منحله جمهوری اسلامی سر برآورد و به امام معرفی شد و سی سال بر گرده مردم سوار و بهرهمند از رانتهای «اقتصادی» و «سیاسی» و «مدرکی» برای خود و خانواده، و البته از آغاز راه در مرکز یک محفل فتنهگر ضدمقام معظم رهبری فعال! علی مطهری زحمت بکشد خاطراتِ «مرادش» هاشمی رفسنجانی را بخواند شاید اندکی بداند، شاید!
- علی مطهری گفت: «"او" منتظری نیست». یعنی هاشمی رفسنجانی! و یعنی هاشمی باید همچنان بر گرده مردم سوار باشد. سؤال:
آقای منتظری چه کرد که «مرادِ» علی مطهری نکرده است؟ خانوادهاش به اندازه این "او"، جرائم، مفاسد سیاسی، اقتصادی و فرهنگی داشتند؟ علمش کم بود یا فتنههای کمتری از محفل او بروز کرد؟
و نیز؛
اگر آقای منتظری باید حذف میشد و این «او» نباید، پس چرا همین علی مطهری در سوگ آقای منتظری نوشت: «به دیدارش رفتم و از این که گفت: ببین با من چه کردند، دلم فرو ریخت...»
نتیجه:
علاوه بر بیمبنایی و غیرمستدل بودن و تناقض و تضاد داشتن سخنان علی مطهری، این دومی «نهایت ولایتمداری او را نماید». چه «ولایت امام و برخورد با منتظری»، و چه «ولایت مقام معظم رهبری و معضلی به نام هاشمی رفسنجانی»! شاید علی مطهری در «ولایت هاشمی» باشد و فتنه آقازادگی در این سرا همین است!
- علی مطهری گفت: «در مناظرهها، احمدینژاد پرده حیا بین مردم و حکومت را برای اولینبار درید و ...» اولا پرده بین مردم و حاکمان یعنی صاحبان زر و زور و تزویر کنار زده شد. ثانیا این پرده سالهاست توسط مردم برداشته شده بود. ثالثا علی مطهری به حاکمیت اسلامی معتقد است یا دموکراسی؟ در اسلام حاکمان باید با شفافیت، امانتداری و صداقت خود را در حفظ بیتالمال به مردم اثبات کنند، و در دموکراسی به هر حال نوعی «قانون» وجود دارد. اما علی مطهری برای هاشمی رفسنجانی معتقد به «فراقانونی» است، و «اسلام» را هم در این باره پذیرا نیست. آیا امیرمؤمنان علیهالسلام به مردم بصره نفرمود: اگر روزی که از شهر شما رفتم و بیش از پیراهنی که بر تن و کیسه آردی که در دست دارم، بیشتر داشتم، مرا بازخواست کنید؟ راستی علی مطهری آنچه از قرآن و نهجالبلاغه خواند با کدام مبنا بود؟
- علی مطهری گفت: [سران جنایت و قتل و براندازی] «داری لغزش هستند» مردم میپرسند: آیا همه مردم از دید این آقازاده میتوانند همین حد لغزش داشته باشند، و همین اندازه مورد لطف و محبت ایشان (که البته هیچ جایگاهی ندارد) قرار بگیرند؟ شاید علی مطهری به «آنارشیسم» معتقد است.
- علی مطهری گفت: «احمدینژاد باید عذرخواهی کند». این یکی را دیگر درست میگوید. ما هم میگوییم. یعنی احمدینژاد تنها نه! 70 میلیون نفر به استثنای مافیای قدرت و ثروت، همان هزارفامیل و همان صاحبان رانت آقازادگی، باید عذرخواهی کنند که: چرا پس از سیسال تحمل و صبر و نجابت و فرصتدهی، برای یکبار «پرسش کردهاند» از ثروت بیکران، پرسش از قدرت فوق قانون، و پرسش از ...
اما علی مطهری بداند: فائزه هاشمی در حسینکشی روز عاشورا هم حضور داشت. و مهدی هاشمی با «امر پدر» همچنان در انگلیس! چه میکند؟ پدر میداند. نتایج فعالیت یا آموختههایش در خیابانهای تهران هویدا! راستی علی مطهری میداند برخی از رجال سیاسی ایران در گذشته با کمتر از این ارتباط به «انگلوفیل» مشهور گردیدهاند و به تدریج اسناد خیانتشان در تاریخ ثبت شده است؟
- علی مطهری بارها از حضور بیمانند مردم در «چهارشنبه» ذکر نمود. اما حاضر نشد بگوید این حضور در دفاع از چه و برای مقابله با چه بود! هر چند او مدعی شد در راهپیمایی مردم حضور داشته اما قطعا نه شعارهای مردم را شنیده، و نه نوشتههای آنها را دیده است. خداوند به همه گوشهای شنوا، چشمهای بینا و بالاتر از آن «قلب سلیم» و «ایمان کامل» بدهد.