از سروش تا سروش
محسن دنیوی
جناب آقای سروش
از زمان انتشار آخرین نامه شما چندی میگذرد. پاسخ سریع و شتاب زده به چنین متنی باعث خدشه به انصاف و ادب می شد و ممکن بود عصبانیت شما بر نگارنده جوابیه نامه تأثیر بگذارد. ولی حال که زمان گذشته و آرامشی نسبی ایجاد شده است، به نظر موقع مناسبی برای بازخوانی نامه می باشد. نامهای که در آن استدلال رنگ چندانی نداشت و غلبه احساسات، عصبانیت و حجم انبوهی از الفاظ ناپسند چشم را پر می کرد.
هر چند در این نامه شما سعی کرده بودید که خوشحال و پیروز به نظر بیایید اما در این کار چندان توفیقی نداشتید. چرا که عصبانیت در بند بند آن نامه پیدا بود و روشن بود که از سر استیصال نوشته شده است و اگر در وضعیتی آرام دوباره آن را بازخوانی کنید، بخشهای متعددی از نوشته خود را اصلاح کرده و تغییر خواهید داد.
آقای سروش
در نامه خود به مطالبی قابل تأمل اشاره کرده¬اید که درباره آنها نکاتی مختصر ارائه میگردد.
ـ در نوشتار خود به زوال کشور اشاره کرده بودید؛ اگر دلیل شما بر اثبات زوال، بی¬اعتمادی داخلی نسبت به نظام باشد، باید توجه شما را به چندین نشانه جلب کرد. حضور 40 میلیونی پای صندوقهای رأی، صفوف در هم تنیده نمازگزاران در نماز جمعه تاریخی رهبر انقلاب، تجلی حماسی و سلحشورانه در روز قدس و اقامه غرور آفرین نماز عید فطر به امامت رهبر معظم انقلاب در پایان ماه رحمت و عبادت و... زنجیرهای از حضور مردمی قبل و بعد از انتخابات را نشان میدهد که در همگی آنها نه تنها رنگ جمهوریت نظام کم نشده است، بلکه شور و هیجان و انگیزه مضاعف امت به دشمنان این آب و خاک نیز رسیده است و عقب نشینی دولت های غربی در حمایت از اغتشاشگران را می توان دلیلی بر این مدعا تلقی کرد.نم
اما اگر منظورتان تضعیف جایگاه ایران در منطقه و جهان است، باید اشاره کرد که امروز جمهوری اسلامی بزرگترین حکومت حامی رژیم صهیونیستی در منطقه (یعنی ایران دوران ستمشاهی) را تبدیل به بزرگترین مخالف رژیم اشغالگر قدس کرده است. آیا از نگاه شما این دستاورد کوچکی است؟
آیا صلابت حزب الله لبنان و حماس را نمیبینید و اعترافات دوست و دشمن در تأثیرگذاری ایران بر این دو را نشنیده¬اید؟! آیا از حضور ایران در حیاط خلوت امریکا یعنی امریکای لاتین آگاه نیستید ؟ آیا نظرسنجیهای متعدد از مسلمانان و انتخاب سید حسن نصرالله و دکتر احمدی نژاد به عنوان محبوبترین رهبران جهان اسلام را قابل توجه تلقی نمی کنید؟
آیا حجم بالای توجه دولت امریکا به ایران و حضور پررنگ ایران در حوادث و فعالیت¬های جهانی نشان از هماوردی با مدعی ابرقدرتی ندارد؟ آیا این نبرد همه جانبه عرصهای است که جز ابرقدرتها توان مقاومت در آن را داشته باشند؟
امروز کلمه ایران تبدیل به واژه ای کلیدی و حساس برای امپراتوری رسانه ای جهان شده است. تا بهحال دقت کرده اید که چرا از سال 57 به بعد مدام نام ایران را در رسانه ها می شنویم. این تکرار کلمه ایران هر روز بیشتر و بیشتر می شود و این نشان از توجه بالای دروازهبانان خبری غرب دارد. آیا اینها نشانه هایی بر حقانیت راه و آرمان انقلاب اسلامی نیست؟ آیا به یاد دارید که حضرت امام برای تشخیص حقانیت افراد و گروه ها به موضعگیری دشمنان ارجاع می دادند؟ آیا این همه نفرت را در نگاه و کلام دولتمردان غرب حس نمی کنید؟
آقای سروش
آیا پیشرفتهای علمی ایران اسلامی را باور ندارید؟ امروز ایران در صنایع دفاعی (موشک بالستیک، ناوشکن، زیر دریایی، تأسیس ارتش سایبری و...) جایگاهی مناسب در میان 10 کشور برتر جهان دارد. موفقیتهای چشم گیر در انرژی هسته ای، صنایع هوافضا، نانوتکنولوژی و پزشکی مؤید این مطلب هستند و دوست و دشمن به این پیشرفتها و تغییر جایگاه کشور ایران طی 30 سال انقلاب اسلامی اعتراف دارند. پس چگونه است که شما این مملکت را در حال زوال میدانید؟
آقای سروش
آیا زندگی در ایران ولو به تعبیر شما تحت فشار برای شما مایه عزت بود و یا زندگی در کشورهایی که سابقه کینه توزی طولانی با ملت ایران دارند؟ آیا گلولههای امریکایی و انگلیسی را در سینه جوانان، زنان و کودکان عراقی نمی¬بینید -به نظر شما امریکا و انگلیس فی سبیل الله از شما حمایت میکنند؟ امکانات رفاهی، فضای تدریس و حمایتهای مالی آنها و رسانهای از خودتان را چگونه تحلیل میکنید؟ شخصیت فعلی شما چه سودآوری برای غرب دارد؟
از جمله جمله شما، ناراحتی و عصبانیت از شکست می¬بارد، چه چیز شما را به این نقطه رسانده است که از چنین ادبیات و کلماتی استفاده کرده¬اید؟ آیا به دوران پایان منطق و اخلاق دکتر سروش رسیده¬ایم؟ آیا علت نگارش نامهای مملو از الفاظ ناروا و خشن این نیست که تحلیلهای شما درست از آب در نیامده¬اند؟ مطالب علمی شما با استقبال مواجه نمیشوند و تنها نامههای تند و خشن شما مورد توجه قرار میگیرد. کاندیدای مورد حمایت شما رأی بسیار پایینی را کسب کرد و این نشان داد که حمایتهای همه جانبه شما موجی ایجاد نکرد و شوری به پا ننمود. آیا شما با انتخاب این ادبیات سخیف قصد جلب توجه دارید؟ چرا روش برادر حاتم را برای جلب توجه انتخاب کرده¬اید؟
آقای سروش
با خودتان خلوت کنید با مرور گذشته و مسیر طی شده، خود آگاهی خود را بازآفرینی کنید شما همان نویسنده کتاب نهاد ناآرام بودید که مورد توجه قرار گرفت. برنامه هفتگی «در حضور حضرت مولانا» در یادها مانده است. حضور شما در مناظرهها علیه حزب توده، دفاع محکم شما از مبانی اسلام و انقلاب هنوز در خاطرهها زنده است. شما را چه شده است که از کرسی اخلاق، ادبیات، مولانا، دین و علم به نگارنده نامههای احساسی و خشن و خالی از استدلال و منطق رسیده اید؟
سیاست نظام به فرموده رهبر معظم انقلاب جذب حداکثری و دفع حداقلی بوده و هست. چرا به ایران باز نمیگردید و در فضایی علمی و تخصصی و در میان صاحب نظران به گفتگو و مباحثه نمیپردازید؟ به یاد آرید که وقتی شما علمی و منطقی قلم¬فرسایی می¬کردید، پاسخهای علمی و معتبر به شما داده میشد و شما نیز از بعضی از آنها تعریف کرده بودید. جوانان و نخبگان این مرز و بوم هم از نامه نگاریهای علمی شما و پرسش و پاسخهای با صاحبنظران حوزه و دانشگاه بهره می¬بردند و مطالب نو می¬آموختند.
جناب آقای سروش
اگر به مسیری که پیموده¬اید دقت کنید اذعان خواهید کرد که شما از ناتوانی پاسخ به یک سؤال جدی به این نقطه رسیده اید. رابطه دیانت و سیاست، جمع بین اخلاق و حکومت، رابطه دین و عقلانیت، نسبت مدیریت و معنویت.
شما به شبهه فکری و سوال جدی در ذهن خود فرصت دادید تا ایمان قلبی شما را بخورد و قدم به قدم شما را از ایمان به غیب دور نماید.هر چند در این مسیر دیگرانی نیز مقصرند که در جای خود باید به نقش آنها نیز پرداخت ولی نقش دیگران چیزی از وظیفه ومسئولیت شما نمی کاهد.
چرا به جای تلاش برای پاسخ و کمک به حل این مسأله اساسی اصل صورت مسأله را انکار کرده¬اید؟ چرا وقتی برای سوال خود پاسخی از سوی بزرگان دریافت نکردید و حتی با سوال شما نیز بعضاً برخورد نا مناسبی صورت گرفت، به برخورد با اصل و ریشه های خود روی آوردید؟
برخورد دوگانه شما با اخلاق و معنویت اسلامی به عنوان گوهر گمشده انسانی و حلقه مفقوده مدرنیته از سویی و انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ایران از سوی دیگر آدمی را به یاد آنکه بر شاخه نشسته بود و بن می برید می اندازد.آیا در هم تنیدگی اسلام و انقلاب را به برکت حرکت عمیق و استوار امام خمینی(ره) در نظر نمی گیرید؟
امام خمینی(ره) با تلاشی عمیق آن چنان اسلام و انقلاب را در عقل، نقل، عرف و قلوب مومنین جهان به هم گره زد که دیگر تفکیک این تاروپود ممکننیست و هر که تلاشی برای جدایی این دو از هم نماید در حقیقت رشته خود را می گسلد و البته گردی بر ساحت انقلاب اسلامی نخواهد نشست.
چرا سیاست ورزی، توسعه و رفاه، حکومت و دولت را تنها از دریچه تنگ آنچه غرب تجربه کرده است میبینید و نتیجه میگیرید که جمع بین اسلام و حکومت پیشرفته محال است. چرا برای اسلام و انقلاب امکان تجربه ای جدید قائل نیستید. چرا محصول خردجمعی خودبنیاد را آخرین نسخه سعادت انسانی تلقی میکنید؟
شاید به برکت انقلاب اسلامی طرحی نو در راه باشد...
آقای سروش
نظام اسلامی به تبعیت از پیامبر اسلام (ص) شما را اسیر در دست دشمن میداند و هر روز تلاش میکند تا شما را به امت اسلامی برگرداند. آخرین نامه شما پیامی را با خود به همراه داشت و به جای آنکه مهر اثبات بر زوال جمهوری اسلامی باشد، نشانه های از زوال شما بروز داد. شما را به خدا خلوت کنید و خود را مرور نمائید. این نوع نگارش علامتی برای سقوط بود و در پی هر سقوط، پرتگاه دیگری در راه است. راه توبه همیشه برای بندگان خدا باز است.....
منبع:اقتدارملی