شیفتگان قدرت
حسن قربانی
شکی نیست که افکار برخی از فعالان سیاسی جریان موسوم به چپ در 2 دهه اخیر، نسبت به دهه اول پیروزی انقلاب اسلامی چرخشی تعجب برانگیز داشته اند. موضوع این نوشتار، تحلیل رفتاری برخی از این افراد و نه همه آنان است.
دلیل این دگرگونی چیست؟ پاسخ دقیق به این سؤال نیازمند تحلیل عمیق این جریان سیاسی است اما به جرأت میتوان گفت که «شیفتگی در برابر قدرت» و «حرکت در مسیر وزش بادهای موسمی سیاسی منتهی به قدرت»، خصوصیت اصلی و مشترک بسیاری از این افراد است.
این نوع ویژگیهای غیراخلاقی است که باعث میشود فعالیتها و رویکردهای این افراد در دهه 60، از قبیل کتک زدن و تیغ کشیدن بر مردم به بهانه مبارزه با بدحجابی، قیچی کردن موها و کراواتها، پافشاری بر کشیدن پرده بین دختران و پسران دانشجو در کلاسهای درس دانشگاهها، گزینشهای عجیب و غریب استخدامی، اعتقاد افراطی به اقتصاد دولتی، اعتقاد به روشهای خشن و غیرانسانی در مراکز امنیتی، پیگیری جنگ مسلحانه ایران با رژیم غاصب صهیونیستی، تسخیر لانه جاسوسی امریکای جنایتکار، متهم کردن مخالفان خود به ضدیت با ولایت فقیه و بسیاری موارد دیگر، در سالهای بعد جای خود را به اضداد بدهد؛ از جمله ترویج آزادی ابتذال و بیبند و باری و فرهنگ غربی در پوشش سیاست تساهل و تسامح و حمایت از حقوق زنان، برگزاری اردوهای مختلط خارج از کشور برای دانشجویان دختر و پسر، اجرای قتلهای زنجیرهای برای اتهامزنی به ارکان نظام، برپایی بلوای 18 تیر برای به زانو درآوردن نظام ولایت محور، انتقاد از اقتصاد دولتی و طرفداری از اقتصاد سرمایهداری، تقبیح کمک ایران به حزب الله لبنان و مجاهدان فلسطین، پیگیری خط سازش در مقابل مستکبرین و قبول هژمونی امریکا بر جهان، اجتنابناپذیر دانستن سکولاریسم و قائل بودن به دین حداقلی و اجرای پروژه جدایی دین از سیاست، کوک کردن ساز مخالفت با ولایت فقیه به عنوان مهمترین مانع انحراف در حرکت انقلاب و متهم کردن مخالفان خود به ضدیت با مردم و جمهوریت و...
اگر به زعم این اهالی سیاست، کسب قدرت در دهه 60، مستلزم تندروی، انقلابینمایی، نزدیک قلمداد کردن خود به امام امت(رحمة الله علیه) و اتهام زنی به مخالفان خود با عنوان مخالفت با امام بوده، شرایط دهههای بعد نیز، تجدیدنظر در افکار انقلابی گذشته و لیبرال مسلکی، نمایندگی خودخوانده از طرف ملت و ضد مردم خواندن مخالفان خود و تقابل با نظام و رهبری را میطلبیده است.
با نمایان شدن ماهیت فکری و عملکرد این طیف در 2 دهه اخیر، سیر شکستهای آنان و رویگردانی ملت هوشمند ایران از این مجموعه متلونالافکار و متغیرالاعمال، با انتخابات شوراها در سال 81 کلید خورد و از آن پس، عمق شکستهای آنان در هر انتخابات، بیش از انتخابات گذشته رقم خورد. بر این اساس، بزرگترین شکست این جماعت، انتخابات اخیر ریاست جمهوری بود که شکست بالاتر از نتیجه آراء، به نمایش گذاشتن عدم تمکین و توهین به رأی ملت و ارائه عملی میزان اعتقاد خود به جمهوریت بود. این جریان طی سالهای قبل، همواره نشانه وجود دموکراسی و مردمسالاری در کشور را حضور خود در مسند قدرت دانسته! و نتیجتاً شکست خود در انتخابات را علامت بروز تقلب و نبود دموکراسی قلمداد کرده بود! توجیه این طیف برای شکستهای قبلی در انتخابات، بروز تقلب از طریق سپاه و بسیج و برای این انتخابات، متقلب دانستن کل نظام بود!
ذکر تناقضات فکری و رفتاری این گروه، در این مجال نمیگنجد اما اشاره به یک نمونه جدید از آن، خالی از لطف نیست. در جریان مناظره تاریخی بین کاندیدای پیروز انتخابات و کاندیدای شکست خورده مدعی اخلاق، شاهد بودیم که پس از افشای برخی مسائل پشت پرده از سوی کاندیدای پیروز، کاندیدای مشهور به اخلاق اظهار داشت که مادامی که جرمی از سوی دستگاه قضایی اثبات نشده، همه افراد جامعه از اتهام بری هستند (نقل به مضمون)، اما همین فرد به فاصله چند ساعت پس از انتخابات، حدود 600 هزار نفر عوامل دخیل در اجرای انتخابات و بعد از آن کل نظام را به ارتکاب تقلب گسترده! متهم کرد بی آنکه نه خود مدارکی در این زمینه در دست داشته و نه در مراجع قانونی چنین جرمی اثبات شده باشد!
در هفتههای اخیر متأسفانه شاهدیم قدرتی که در فرهنگ دینی ما ارزشی کمتر از آب بینی بز دارد، برای برتری جویان متکبر تا جایی اصالت مییابد که اجرای پروژه انقلاب مخملین با پشتیبانی فکری، مالی و رسانهای کشورهای دارای سابقه اجرای کودتای 28 مرداد، موج سواری روی خون انسانهای بیگناه، انجام رفتارهای کودکانه و دون شأن، ایستادن در برابر رأی و نظر اکثریت ملت و به خطر انداختن امنیت کشور برای ارضاء میل قدرت طلبی و تضمین پیروزی در انتخابات بعدی، جایز شمرده میشود!
لازم است یک بار دیگر به عاملین این فتنهانگیزیهای نافرجام گوشزد کرد که این انقلاب، ثمره 14 قرن و بلکه یک تاریخ مجاهدت مردان خدا و مقدمه ظهور امامی است که همه انبیاء و اولیاء در طول تاریخ بشریت، همواره با یاد او تسلی خاطر یافتهاند. صاحب این انقلاب، امام زمان (ارواحنا فداه) است و کید و حیله قدرتهای اهریمنی همچون گذشته ره به جایی نخواهد برد. دوران مظلومیت مستضعفین رو به پایان و دوران افول مستکبرین فرا رسیده است. چه نیکوست که همگی از شیاطین جن و انس تبری جسته، بر هواهای نفسانی خود غلبه کرده، تفرقه افکنان را طرد نموده و به ریسمان ولایت الهی از طریق ولایت فقیه چنگ زده و آگاه باشیم که این فتنهها در برابر اراده الهی، همچون کف روی آب، زائل شده و به فضل الهی، این انقلاب به ظهور آن نگین درخشان عالم هستی که وقوع آن بیش از هر زمان دیگری نزدیک به نظر میرسد، منتهی خواهد شد، إن شاء الله.
ألیس الصبح بقریب...