قُلْ هُوَ اللَّهُ أَحَدٌ1اللَّهُ الصَّمَدُ2لَمْ یَلِدْ وَ لَمْ یُولَدْ3وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ کُفُواً أَحَدٌ4
1) (قل هو الله احد):(بگو او الله یگانه است )(احد) یعنی ذاتی که قابل تعدد و کثرت نباشد نه در خارج و نه در ذهن به همین دلیل هم به جز در مورد خداوند تعالی هرگز، در کلام ایجابی بکار نمی رود و از همین توحیدروش کامل احیاء انسانها و راه تحرک و عمل و رهایی ایشان نشأت می گیرد که بوسیله آن انسان می تواند همانطور که خداوند از او خواسته خلیفه او در زمین باشد و احکام وشرایع و ارزشها و موازین الهی را متحمل شده و در دین اخلاص بیابد
(2) (الله الصمد):(الله بی نیاز مطلق و مرجع و منتهای همه موجودات است )(صمد) یعنی قصد کردن با اعتماد، و خدای تعالی سید و بزرگیست که از هر سو به جانبش قصد می کنند تا حوایجشان را برآورد و تمام موجودات عالم متوجه او هستند ونیاز به او دارند.و اصولا هر چیزی که نام (شیی ء)بر آن صادق باشد در ذات و صفات و آثارش محتاج به خداست و هر چیزی در نهایت به سوی او منتهی می شود.و الف و لامی که بر سر کلمه (صمد)آمده است ، افاده حصر می کند، یعنی فقطخدای تعالی صمد مطلق است ، به خلاف (احد)که احتیاجی به الف و لام نداشت تاحصر را برساند، چون اصولا در باره احدی غیر خدا اطلاق نمی شود و تکرار نام (الله )در هر دو جمله به جهت این است که هر یک جمله ای مستقل هستند که در تعریف خدای تعالی کفایت می کنند و در عین حال هم به وسیله صفات ذاتی ، خداوند را معرفی کرده اند و هم به وسیله صفات فعلی (احد صفت ذاتی و صمد صفت فعلی است )بعضی مفسرین گفته اند کلمه صمد، هر چیز تو پری است که درونش خالی نباشد ودر نتیجه نه بخورد، نه بنوشد، نه بخوابد و به بزاید و نه زاییده شده باشد که اگر این تفسیردرست باشد آیه بعدی تفسیر کلمه (صمد)خواهد بود. (3) (لم یلد و لم یولد):(نه زاده و نه زاییده شده است ) (4) (ولم یکن له کفوا احد):(و هیچکس همتای او نیست )ولادت نوعی تجزء و قسمت پذیری است و بدون ترکیب تصور نمی شود، و هرمرکبی به اجزاء خود نیاز دارد و حال آنکه خدای متعال صمد است و حاجت همه محتاجان به او منتهی می شود، و چنین کسی احتیاج در او متصور نیست ، پس فرزندنداشتن خداوند فرع و نتیجه صمدیت اوست ، همچنین خدای متعال مجانس و همسری ندارد تا بواسطه او فرزندی پدید بیاید. از طرف دیگر خداوند هرگز از کسی زاده نشده و این امر هم فرع صمدیت اوست ،چون تولد چیزی از چیز دیگر مستلزم احتیاج مولود به والد است و خدای متعال صمداست ، بنابراین احتیاج در او تصور نمی رود و نیز هر مولودی حادث و جسمانی است لکن این امر در مورد خداوند محال است .این آیه نفی قول نصاری است که مسیح را پسر خدا می دانند و نیز نفی قول مشرکین است که آلهه خود وملائکه را فرزندان خداوند می دانستند.و اما کفو نداشتن خداوند، هیچ موجودی در ذات ، صفات یا افعال همتای خدای متعال نیست ، و هیچ مماثل و نظیر و کفوی ندارد و این صفت او هم متفرع بر صمدیت اوست ، چون هر کفوی که برای خداوند فرض شود مستلزم آنست که آن کفو مستقل درذات خود و بی نیاز از خدای متعال باشد و حال آنکه خداوند صمد مطلق است و همه موجودات محتاج اویند.لذا حاصل مفاد این سوره ، این مطلب است که ، خدای تعالی را به صفت احدیت وواحدیت توصیف می کند و در تفسیر الدر المنثور از رسولخدا ص نقل شده که سوره توحید معادل ثلث قرآن است .