آفرینش جهان:
خلق را ایجاد نمود و بدون نیاز به اندیشه،و فکر و استفاده از تجربه،آفرینش راآغاز کرد،و بىآنکه حرکتى ایجاد کند و تصمیم آمیخته با اضطرابى در او راه داشته باشد،جهان را ایجاد نمود،پدید آمدن هر یک از موجودات را بوقت مناسب خود موکول ساختو در میان موجودات،با طبایع متضاد هماهنگى برقرار نمود و در هر کدام،طبیعتو غریزه مخصوص به خودشان آفرید،و آن غرائز را ملازم و همراه آنها گردانید،او پیشاز آنکه آنها را بیافریند،از تمام جزئیات و جوانب آنها آگاه بود،و به حدود و پایان آنهااحاطه داشت،و به اسرار درون و برون آنها آشنا بود. پس از آن خداوند طبقات جو را ازهم گشود،[9]و اطراف آن را باز کرد و فضاهاى خالى ایجاد نمود،و در آن آبى کهامواج متلاطم آن روى هم مىغلطید،جارى ساخت، و آن را بر پشتبادى شدید،و طوفانىکوبنده حمل نمود،پس از آن باد را به باز گرداندن آن فرمان داد،و بر نگهداریش آن رامسلط ساخت،و به حدى که باید،مقرون نمود،فضاى خالى در زیر آن گشوده و آب دربالاى آن در حرکتبود،سپس خداوند طوفانى برانگیخت که جز متلاطم ساختن آن آب کاردیگرى نداشت،و بطور مداوم امواج آب را در هم مىکوبید، طوفان بشدت مىوزید،و از نقطهاى دور سرچشمه مىگرفتبعد از آن به آن فرمان داد تا آبهاى متراکم و امواج عظیم آب رابر هم زند،و امواج این دریاها را به هر سو بفرستد،پس آن را همانند مشکى به هم زد.و با همان شدت که در فضا مىوزید بر امواج آب نیز حملهور شد،از اولش برمىداشت وبه آخرش فرو مىریخت،و قسمتهاى ساکن آب را به امواج متحرک مىپیوست،آبها روىهم انباشته شدند،و همچون قله کوه بالا آمدند،و امواج روى آب کفهائى بیرون فرستادو آن را در هواى باز و جوى وسیع بالا برد،و از آن هفت آسمان را پدید آورد، آسمانپائین را همچون موج مهار شده،و آسمان برترین را همچون سقفى محفوظ و بلند قرارداد،بدون اینکه نیاز به ستونى براى نگهدارى آن باشد،و نه میخهائى که آن را به بندد، سپس آسمان پائین را به وسیله کواکب و نور ستارگان درخشان زینتبخشید و در آنچراغى روشنى بخش و ماهى نور افشان به جریان انداخت،که در مدارى متحرک و صفحهاىجنبنده بگردند.