یک جرعه آفتاب
سمیرا خطیبزاده
صدای پای رمضان میآید...
و طنین گامهایش دلشورهای عجیب را میهمان قلبت میکند.
و سبب دلشوره، ضیافت عظیمی است که در این ماه به آن خوانده شدهای.
آن هم نه یک روز و دو روز، یک ماه تمام!
آن هم نه اینجا و آنجا دعوتت کرده باشد، خودش به تمام قد، میزبان تو باشد!
میهمانی که شرم از روی صاحبخانه، قدمهایت را از رفتن سست میکند. خودت بهتر میدانی که چه کردهای و چه اعمالی را رقم زدهای.
آنجا که گفته است لب فرو ببند و سکوت کن، آنقدر حرف زده باشی که دنیا را کر کرده باشی!
آنجا که گفته است برخیز نشسته باشی، و آنجا که گفته است بنشین در برابرحق ایستاده باشی!
آنجا که گفته است چشم فرو ببند و در نگاه، اندازه نگهدار، خیره شده باشی و آنجا که گفته است گوش مده، گوشت را تیز تیز کرده باشی!
آنجا که گفته است دست رحمت و بخشایشت را بگشا، از احسان و بخشش تنگنظری کرده باشی!
با همه این اوصافی که از خودت گفتی حال در آستانه ماه رمضان قرار گرفته باشی، چه حالی داری؟ تمام این افکار چند روز است که ذهنت را در گیر کرده، خواب شب را از تو ربوده و آرامش روز را از تو سلب نموده است.
با خود میگویی چه خوب است به نزد پیامبر(ص) روم. هر چه باشد او پیامبر رحمت است و گرهگشای امتش، در روز بیپناهی و سختیها.
و چه فرصتی بهتر از امروز که آخرین روز ماه شعبان است. به سرعت مهیای مسجد میشوی و در دلت یک دنیا بیقراری موج میزند، انگار صدای رسول خدا(ص) را میشنوی که به خطبه ایستاده است؛چ
«ای مردم! همانا ماه خدا، همراه با برکت و رحمت و آمرزش، به شما روی آورده است؛ ماهی که نزد خدا برترین ماههاست و روزهایش برترین روزها، شبهایش برترین شبها و ساعاتش برترین ساعات است.
نفسهایتان در آن، تسبیح است، خوابتان در آن، عبادت، عملتان در آن، پذیرفته و دعایتان در آن، مورد اجابت است.
با گرسنگی و تشنگی خود در این ماه، گرسنگی و تشنگی روز قیامت را یاد کنید؛ به نیازمندان و بینوایانتان صدقه بدهید؛ به بزرگان خود احترام، و بر کوچکهایتان ترحم، و به بستگانتان نیکی کنید.
زبانتان را نگه دارید، چشمهایتان را از آنچه نگاه به آن حلال نیست، بپوشانید؛ گوشهایتان را از آنچه شنیدنش حلال نیست، فرو بندید؛ به یتیمان مردم، محبت کنید تا بر یتیمان شما محبت ورزند؛
از گناهانتان به پیشگاه خداوند توبه کنید؛ در هنگام نمازها، دستانتان را بر آستان او به دعا بلند کنید، که آن هنگام (وقت نماز)، برترین ساعتهاست و خداوند با نظر رحمت به بندگانش مینگرد و هرگاه با او مناجات کنند، پاسخشان میدهد و چون او را صدا بزنند، جوابشان میگوید و چون او را بخوانند، اجابتشان میکند.
ای مردم! جانهای شما در گرو کارهای شماست، پس با طلب آمرزش، آنها را آزاد سازید.
و پشتهای شما از بار گناهانتان سنگین است، پس با طول دادن سجدههای خود، آنها را سبک کنید.
ای مردم! هر کس اخلاقش را در این ماه، نیکو سازد، برای او وسیله عبور از صراط خواهد بود، در آن روز که گامها بر صراط میلغزد...
و هر که در آن به خویشاوند خود نیکی کند، در روز دیدار، خداوند با رحمتش به او نیکی خواهد کرد؛ و هر کس در آن از خویشان خود ببرد، خداوند در روز دیدار، رحمتش را از او قطع خواهد نمود؛
ای مردم! در این ماه، درهای بهشت، بازند. پس از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما نبندد؛ و درهای دوزخ، بستهاند. پس از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما نگشاید؛ و شیطانها دربندند.
پس، از پروردگارتان بخواهید که آنها را بر شما مسلط نسازد».
و کلامش چه شیرین و دلنشین است آب سردی است بر حرارت وجودت، اشکهایت بیاختیار جاریست، انگار او میدانسته است که چه پرسشهایی داری و در سراسر خطبه به تمام آنها درنهایت زیبایی پاسخ داده است.
و تو برمیخیزی، سرشار از امید. امید به رحمت بیانتهای الهی... احساس میکنی، چقدر سبک شدهای.