دوگانه پیش بینی پذیری ایران
رفتار بلوک آمریکا در مذاکرات آلماتی آمیزه ای از واقعیت و شعبده بود. مذاکرات گروه 1+5 با ایران دو هفته دیگر در اسلامبول و در سطح فنی و کارشناسی برگزار می شود و پس از آن، پایتخت قزاقستان در تاریخ 16 فروردین 92 میزبان دور دوم مذاکرات خواهد بود. اخباری که طی چند روز اخیر منتشر شده حکایت از این دارد که غرب درخواست توقف غنی سازی 20 درصد و تعطیلی تاسیسات فردو را به «محدود کردن غنی سازی 20 درصد» تغییر داده است.
برخی منابع غربی همچنین به طور مبهم از احتمال کاهش سطح تحریم ها سخن گفته اما برخی دیگر اشاره کرده اند که این موضوع شامل تحریم های نفتی و مالی و بانکی نمی شود. برخی از این منابع دیپلماتیک و رسانه ای در عین حال خاطرنشان می کنند که این ابهام به اعتبار نگرانی از به هم خوردن مذاکرات و توقف آن در پیش گرفته شده است.
چرا رفتار غرب را باید آمیزه ای از شعبده و واقعیت دانست؟ بخش چشم بندی و شعبده ماجرا از این قرار است که دیپلمات های غرب مایلند با شلوغ کردن شاخ و برگ و حواشی مذاکره، مسئله اصلی را غیب کنند. آنها البته 10 سال پیش در این امر مهارت بیشتری داشتند و اکنون شگردهای چشم بندی شان لو رفته است. غرب اگر می توانست ایران را از تمام حقوق مشروع خود محروم می کرد اما حال که نمی تواند می کوشد با انواع شعبده، این حق را محدود سازد. آنها 10 سال پیش به نام «تعلیق موقت برای اعتمادسازی» که قرار بود فقط چند ماه باشد، امتیاز 30 ماه تعلیق را از تیم مذاکره کننده وقت (متأثر از انفعال دولت و مجلس اصلاحات) گرفتند و خون به دل متخصصان و فناوران ایرانی کردند. حالا که یک دهم زور سابق و یک صدم نفوذ 10 سال پیش را ندارند، مجبور شده اند در برابر غنی سازی 5/3 درصد و فعالیت پرشتاب هزاران دستگاه سانتریفیوژ زانو بزنند و از ایران بخواهند غنی سازی 20 درصد را «محدود» کند؛ هرچند که همچنان دو کفه ترازو مساوی نیست.
آنها همان کسانی هستند که 10 سال پیش اجازه ندادند ایران 5 سانتریفیوژ صرفا برای کارهای مطالعاتی و آزمایشگاهی داشته باشد. به تعبیر ریچارد دالتون- سفیر انگلیس در تهران حد فاصل سال های 2003 تا 2006- در مصاحبه با رادیو فردا؛ «به نسبت 10 سال پیش خیلی چیزها تغییر کرده، چرا که ایران توانایی هسته ای خود را بسیار پیش برده است. یک موضوع دیگر هم تغییر کرده و آن اینکه 1+5 آن چنان تاکیدی بر قطع کامل غنی سازی نمی کنند. این روزها تقاضای قطع کامل غنی سازی، کاملا غیرمنطقی و غیرواقعی است. شکی نیست که تکرار تقاضای مطرح شده در سال 2005 و 2006 راه به جایی نخواهد برد و 6 کشور هم به این نتیجه رسیده اند اما هنوز نشانه ای نمی بینیم که آنها موضع خود را به اندازه کافی اصلاح کرده باشند تا بتوانند ایران را برای یک مذاکره بین المللی جلب کنند... این مشخص است که مذاکرات 10 سال پیش شکست خورده و ما باید از این شکست درس بگیریم که زیاده خواهی نکنیم. باید بدانیم که مذاکره باید برای هر دو طرف منافعی داشته باشد».
10 سال پیش وقتی ماجرای «چالش- مذاکرات هسته ای» کلید می خورد، یک ادعا از سوی برخی سیاست پردازان آمریکایی و اروپایی مطرح شد و با ذوق زدگی مورد استقبال برخی جریان های سیاسی داخلی قرار گرفت مبنی بر این که اگر غرب به ایران اعتماد نمی کند و اجازه داشتن برنامه هسته ای نمی دهد، به خاطر پیش بینی ناپذیر بودن ایران است. آنها می گفتند رفتارهای ایران مطابق استانداردهای جهانی(غربی) نیست و اگر تغییر کند، واگذاری امتیازهای جذاب و شیرین از سوی غرب جایگزین سیاست فشار و تهدید و تحریم خواهد شد. همان زمان، نایب رئیس مجلس ششم (محسن- الف) با تکرار تبلیغات غرب مدعی شد سیاست های جمهوری اسلامی پیش بینی ناپذیر است و همین باعث شده غرب نتواند با ایران تعامل مثبت داشته باشد. روزنامه غرب زده شرق نیز در تحلیلی به قلم سردبیر وقت خود ادعا کرد اگر غرب اجازه نمی دهد ایران از فناوری اتمی برخوردار شود، به خاطر این است که ما تقوای اتمی نداریم. 7-6 سال بعد نامزد انتخاباتی جریان غربگرا، علنا جمهوری اسلامی را به «ماجراجویی» متهم کرد و بدین ترتیب حق را به جانب آمریکا و اروپا داد. مشاور ارشد این چهره سیاسی به همراه برخی تندروهای فراری حزب مشارکت هم اکنون در ملاقات با برخی اعضای شورای اروپا خواستار تشدید فشار تحریم ها به ایران برای دامن زدن به بی ثباتی در ایران می شود.
این گزاره که «ایران قابل پیش بینی نیست» آمیزه ای از راست و غلط و دروغ است به ویژه اگر با رفتار غرب مقایسه شود. راست است، به این اعتبار که پایداری ایران در محاسبات فیزیکی و ماتریالیستی غرب نمی گنجد. طبق محاسبات رایج قدرت های غربی، کشورها و ملت ها در مقابل حجم مشخصی از فشار می شکنند حال آن که فشار و تهدید مضاعف، باعث سرسختی و صلابت بیشتر ایران شده است. گویا پتک غرب نه بر شیشه که بر آهن تفته کوبیده می شود و آن را محکم تر می کند. از سوی دیگر گزاره مذکور غلط و دروغ است چرا که اتفاقا جمهوری اسلامی ایران رفتاری قابل پیش بینی و محاسبه پذیر دارد. به یک معنا، صداقت و صراحت و شفافیت ایران مطلقا با بی صداقتی و بدعهدی و غدّاری غرب- از جمله در همین مذاکرات کشدار هسته ای- قابل مقایسه نیست. رفتار ایران برای اغلب ناظران بیطرف قابل پیش بینی است چون دکترین تعریف شده و استراتژی اعلامی دارد و اگر قابل پیش بینی نباشد، صرفا این موضوع متوجه دولت های مستکبری است که انتظار این میزان صلابت و مقاومت را از ایران نداشته اند. آنها در واقع از محافل تسلیم طلب- تافته های جدا بافته از ملت ایران- فریب خورده و دچار تصور خلاف واقع شده اند.
چالش و اختلاف اصلی اردوگاه غرب با ملت ایران بر سر همین گزاره پیش بینی پذیری یا پیش بینی ناپذیری است و نه مثلا غنی سازی اورانیوم. بانیان دو جنگ بزرگ و ظالمانه جهانی و سازندگان و منفجرکنندگان بمب اتمی که نقش اول را در راه اندازی بیش از 10 جنگ پس از جنگ جهانی دوم داشته و مرتکب صدها مورد خیانت و جنایت و کودتا و نقض حقوق ملت ها شده اند، کمترین صلاحیتی درباره انطباق دیگر کشورها با معیارهای جهانی و اعلام پیش بینی ناپذیری آنها ندارند. اتفاقا از این منظر، قدرت های غربی از همه پیش بینی ناپذیرترند و به سادگی آب خوردن، تعهدات و مسئولیت های خود را زیر پا می گذارند. آنها در خدعه و پیمان شکنی شهره آفاقند. چالش اصلی صهیونیسم مسیحی حاکم بر غرب این است که ملت ایران با انقلاب اسلامی و تاسیس جمهوری اسلامی، «قالب شکنی» کرده و در قالب های تنگ و ترسیم شده غرب متوقف نمی شود. مراد غرب از پیش بینی ناپذیری ایران در واقع قالب ناپذیری اوست و این که چرا به اعتبار فشار و تحریم و تهدید غرب، از پا نمی افتد و رو به قبله نمی شود؟ 10 سال پیش، یک جریان سیاسی در ایران سوگلی غرب واقع شد چون با کوچکترین اخم و اشتلم قدرت ها، جا زده و نامه تسلیم را امضا کرده بود. نمایندگان این جریان، در نامه ذلت بار معروف چنان از ضرورت سر کشیدن جام زهر تسلیم سخن گفته بودند که گویا قرار است آب حیات و خوشبختی سر بکشند. و شگفت این بود که زعمای همین جریان چند سال قبل تر، ماجراجویی را به اوج رسانده و خواستار حضور در جبهه جنگ عراق و افغانستان به حمایت از طالبان و صدام شده بودند. نه به آن تهور کور و نه به این بی جربزگی و تسلیم طلبی مرگبار. این تعبیر شریف از امیر کلام علی بن ابیطالب علیه السلام است که لاتری الجاهل الا مفر طاً او مفر ّطاً. نادان را پیدا نمی کنی مگر در افراط یا تفریط. اما برخی از این جماعت آگاهانه تندروی و کندروی کردند و رفتار آنان بوی خیانت می داد.
ما به ویژه در این کش و قوس 10 ساله، دیسیپلین و تراز رفتاری شایسته کرامت را باز یافته ایم. ما امروز به مراتب محترم تر و آبرومندتر از 10 سال پیش هستیم که به اعتبار بی طاقتی جریان سیاسی حاکم بر دولت و مجلس وقت، هم برنامه هسته ای خود را تعطیل کردیم و هم اتهام و اهانت «محور شرارت» را از آمریکا دریافت کردیم. کمک دولت وقت به اشغالگران افغانستان باعث نشد که اتهام محور شرارت را متوجه ما نکنند. گلایه توأم با انفعال رئیس دولت وقت از آمریکایی ها، از خاطر جریحه دار تاریخ پاک نخواهد شد. آمریکایی ها امروز از ایران التماس مذاکره می کنند و پای میز مذاکره حواسشان هست که وصف رذالت های خود را به ما نسبت ندهند. جبهه مقاومت و بیداری اسلامی به محوریت جمهوری اسلامی ایران در همین 10 سال طلایی، پایه های نفوذ و قدرت صهیونیسم مسیحی را در چهار گوشه خاورمیانه تراشیده و فرو ریخته است. ما مدام در این 10 سال غرب را مجبور کرده ایم محاسبات خود را تغییر دهد و از نو معادله بنویسد. امروز وزیران خارجه آمریکا و انگلیس قادر نیستند که مانند 10 سال پیش بگویند میوه تسخیر بغداد را در تهران و با بیانیه تهران چیدیم.
افق آینده روشن است. امید دشمن را باید ناامید کرد. هستند محافلی که از سر نادانی یا لجبازی با رقبا- و بعضا زد و بند و قول و قرار با بیگانه- چنان رفتار می کنند که دشمن را به طمع می اندازند و او را به فشار و عداوت جسور می کنند. دشمن در حالی که بازی را باخته و جنگ 10 ساله را مغلوبه می بیند، چاره ای ندارد جز این که به همین حلقه ها دل ببندد و به برخی از آنها مشورت بدهد و بگیرد و قرار و مدار بگذارد. به یقین اگر دست اندرکاران فتنه سال 88، به آن اختلاف و اغتشاش دامن نمی زدند، دشمن همان سال مجبور می شد به اعتبار پشتوانه مشروعیت 40 میلیون رای، حق ملت ایران را امضا و پرونده چالش هسته ای را مختومه اعلام کند. برعکس، همان خیانت موجب شد تا دولتمردان آمریکایی و انگلیسی بگویند که باید تحریم ها را برای تشدید شکاف و اختلاف در ایران شدت بخشید و میوه این اختلاف و اغتشاش در خیابان را در کریدور مذاکرات سیاسی با ایران چید. در واقع این آشوبگری به اندازه آن اشغالگری برای صهیونیسم مسیحی که جنبش سبز را سرمایه بزرگ و نیروی پیاده نظام خود خواند، ارزش داشت. آمریکا و متحدانش علنا اعلام می کنند توان جنگ تازه ای را ندارند و باید دیگران به نیابت جور آنها را بکشند یا به تعبیر شبکه دولتی انگلیس، «آمریکا به اعتبار افول قدرت مجبور است دکترین هدایت از پشت را به جای جنگ مستقیم در پیش بگیرد».
عقب نشینی بلوک آمریکا در آلماتی و به کرسی نشستن بخشی از مطالبات مشروع ملت ایران، میوه قدرت نمایی خیابانی ملت موقعیت شناس ایران در راهپیمایی 22 بهمن امسال (تکرار قیام الهی نهم دی88) است و شیرین تر از این میوه را به فضل الهی باید پس از انتخابات خوب و انتخاب مطلوب در 24 خرداد 92 چید. این، بخشی از چشم انداز یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری است.
محمد ایمانی