پیامبر خدا(ص ) زبان خود را از غیر سخنان مورد لزوم باز مى داشت . با مردم انس مى گرفت و آنان را از خود دور نمى کرد. بزرگ هر قومى را گرامى مى داشت و او را (در صورت لزوم و صلاحیت ) بر قومش حاکممى نمود. از مردم پرهیز مى کرد بى آنکه بدخلقى کند و یا چهره درهم کشد (یعنى در عیناختلاط و آمیزش مواظب بود) از یارانش دلجویى مى کرد و از حال آنان پرسش مىنمود.
کار خوب را تحسین مى کرد، و از آن پشتیبانى مى نمود و کار زشت را تقبیح وتوبیخ مى کرد. میانه رو بود، این طور نبود که گاه افراط کند و گاه تفریط. از کارممردم غافل نمى شد، مبادا آنان غفلت ورزند و به انحراف افتند. درباره حق کوتاهى روانمى داشت و از حدود آن تجاوز نمى کرد.
اطرافیان او از نیکان مردم بودند. از آنمیان کسانى نزد او برتر به شمار مى آمدند که نسبت به مسلمانان دلسوزتر و خیرخواه تربودند. (و در دیدگان او) کسانى بزرگ مى نمودند که با برادران دینى خود جانب برابرىو خدمت به آنها را برگزیده باشند.
… نشست و برخاست او با ذکر و یاد خدا تواءمبود. هرگز در مجالس ، جاى مخصوص براى خود برنمى گزید و از این کار نیز نهى مى کرد. و چون بر جمعیتى وارد مى شد، هر جا که جاى خالى مى یافت مى نشست و به یاران خود همتوصیه مى کرد که چنان کنند.
حق هر یک از اهل مجلس را ادا مى کرد تا کسى احساسنکند که دیگرى نزد وى گرامیتر است . با هر کس مى نشست (به احترام او) چندان صبر مىکرد تا خود آن شخص برخیزد. اگر کسى از او درخواستى مى کرد، حاجت روا باز مى گشت ویا اینکه با بیانى مناسب پاسخ مى شنید.
اخلاق خوش او چنان مردم را فرا گرفته بود )و آنان را شیفته ساخته بود) که همگان وى را چون پدرى مهربان مى دانستند. مردم نزداو، در برابر حق و حقیقت ، مساوى بودند.
… مجلس شریفش ، مرکز حلم و حیا وراستى و امانت بود. در مجلس او آواز بلند نمى شد و حرمت اشخاص هتک نمى گشت و لغزشهادر حاهاى دیگر بازگو نمى شد. اهل مجلس با هم به ادب و تواضع رفتار مى کردند و بهسبب تقوا و پرهیزگارى ، پیوندى دوستانه داشتند. سالمندان را احترام مى کردند و باکوچکترها مهربان بودند. نیازمندان را بر خود مقدم مى داشتند و از غریبه ها محافظت وبه امور آنها رسیدگى مى نمودند.
قال على (ع ):... کان یخزنلسانه الا عما کان یعنیه و یولفهم و لا ینفرهم و یکرم کریم کلا قوم و یولیه علیهم ،و یحذر الناس الفتن و یحترس منهم من غیر ان یطوى عن احد بشره و لا خلقه ، و یتفقداصحابه و یسال الناسن عما فى الناس و یحسن الحسن و یقویه و یقبح القبیح و یوهنه ،معتدل الامر غیر مختلف لا یغفل مخافه ان یغفلوا و یمیلوا... و لا یقصر عن الحق و لایجوزه ، الذین یلونه من الناس خیارهم ، افضلهم عنده اعمهم نصیحه للمسلمین و اعظمهمعنده منزله احسنهم مواساه و موازره .
… کان لایجلس و لا یقوم الا على ذکر، ولا یوطن الا ماکن و ینهى عن ایطانها، و اذا انتهى الى قوم جلس حیث ینتهى به المجلسو یامر بذلک ، و یعطى کل جلسائه نطیبه حتى لایحسب احد من جلسائه ان احدا اکرم علیهمنه . من جالسه صابره حتى یکون هو المنصرف عنه ، من ساله حاجه لم یرجع الا بها اوبمیسور من القول ، قد وسع الناس منه خلقه و صار لهم ابا، و صاروا عنده فى الحق سوا،مجلسه مجلس حلم و حیا و صدق و امانه ، لاترفع فیه الاصوات ، و لا توبن فیه الحرم ،و لا تنثى فلتاته ، متعادلین متواصلین فیه بالتقوى ، متواضعین ، یوقرون الکبیر ویرحمون الصغیر، و یوثرون ذا الحاجه و یحفظون الغریب ...