علل قیام امام حسین علیه السلام
بدیهى است قیام و انقلاب پاک و خونین اباعبدالله الحسین علیه السلام به بشر درس فداکارى آموخت. نتیجه قیام تنها این نبود که یزید را نابود کند، بلکه او مى خواست با مجاهدت خود لکه هاى ننگین را از دامن اجتماع پاک کند و ریشه اهریمنان را از بن براندازد و کاخ ستمگران را ویران کند و درس شجاعت به جهانیان بیاموزد و محیط تازه اى به وجود آورد و جامعه اى بر اساس عقل و منطق و عدل و انصاف پایه گذارى کند. لذا نتیجه زحمات طاقت فرساى حضرت آن شد که موقعیت درخشان و بى نظیر نصیبش گردد. واقعا این فداکار قرآن را نمى شود گفت مرده است ، بلکه به مصداق آیه شریفه :
و لا تحسبن الذین قتلوا فىسبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
قیام سید الشهدا علیه السلام براى این بود که پرده از کار بنى امیه بردارد و آنها را به جوامع اسلامى معرفى کند و هم احساسات دینى مردم را علیه آنان بسیج کند و عواطف جامعه را به سوى خاندان پیغمبر واهل بیت علیهم السلام جلب نماید نه بنى امیه بر قلوب مردم حکمرانى کنند و مالک دلها شوند و شعایر اسلام مانند اذان را موقوف سازند.
قیام امام حسین علیه السلام براى حفظ شجره طیبه لااله الا الله بود، ولى خود آن حضرت مى دانست که وسیله غلبه ظاهرى فراهم نمى شود. از این رو حرکتآن حضرت با هشتاد و چهار تن به همراه زن و فرزند براى یک نتیجه نهایى و اساس بود. چرا که امام مى دید شجره طیبه لا اله الا الله را که جد بزرگوارش خاتم الانبیا صلى الله علیه و آله با خون جگر غرس کرده و آن را با خون شهداى جنگهای بدر و احد و حنین آبیارى نموده و به دست باغبانى چون على بن ابى طالب علیه السلام سپرد که از آن نگهدارى نماید، ولى به واسطه خارج نمودن باغبان دانا، با ظلم و تعدى و تهدید به شمشیر و قتل و آتش و کوتاه نمودن دست او از آبیارى شجره طیبه ، بنیان باغ توحید و نبوت رو به نابودى مى رفت .
ولو آن که گاهى به توجه باغبان اصلى تقویتى مى شد، ولى نه تقویتکامل حقیقتى ، تا آن که زمام باغ به کلى به دست باغبان جهول عنود لجوج (یعنى بنىامیه ) افتاد. از زمان خلافت خلیفه سوم عثمان بن عفان دست بنى امیه باز شد وزمامدار امور شدند. ابوسفیان لعین که در آن موقع نابینا شده بود، دستش را گرفتند بهمجلس آوردند، با صداى بلند گفت :
دولت بى پایان خلافت را دست به دست دهید، زیرا بهشت و دوزخى در کار نیست . اى بنى امیه ، بکوشید و خلافت را مانند گوى به چنگ آورید. سوگند به آن چیزى که قسم مى خورم به آن (مراد بت هاست که همیشه به آن قسم مى خوردند) پیوسته طالب و شایق همچو سلطنت و پادشاهى براى شما بوده ام ، شما هم نگهبانآن باشید تا به اولاد خود به ارث برسانید.
آن قوم رسوا تمام راه ها را مسدودنمودند و دست باغبان معنوى و حقیقى را به کلى از تصرف در باغ کوتاه کردد و مانع ازظهور آب حیات شدند. کم کم شجره طیبه رو به ضعف گذارد تا در دوره خلافت یزید پلیدنزدیک بود شجره طیبه لااله الاالله به کلى خشک شود و نام خدا از میان برود و حقیقت دین محو گردد.
بدیهى است هر باغبان عالمى وقتى فهمید از هر طرف آفات به باغش روى کرده ، فورى باید در مقام علاج برآید، و الا به کلى ثمرات باغش از میان خواهد رفت .
در آن موقع هم که باغبانى باغ توحید و رسالت به باغبان عالم دین حضرتاباعبدالله الحسین علیه السلام سپرده شد، متوجه شد که لجاج و عناد و الحاد بنى امیه کار را به جایى رسانیده که نزدیک است درخت توحید خشک شود. بلکه قصد دارند شجره طیبه لااله الا الله را از ریشه برکنند و دور بیندازند. قامت مردانگى برافراشت . فقط وفقط براى آبیارى باغ رسالت و تقویت شجره طیبه لااله الا الله به سوى کربلا حرکتکرد، ولى به خوبى مى دانست بى آبى به ریشه درخت اثر کرده و دیگر آب هاى معمولى اثرى ندارد و احتیاج به تقویت قوى دارند. چنان که در کشاورزى رسم است وقتى باغباندانشمند دیدند درختى به کلى بى قوت شده تقویت قوى لازم دارد او را با قربانى علاج مى کنند، یعنى گوسفندى یا موجود جان دارى را کنار آن درخت ذبح و با پوست و گوشت وخون در پاى درخت دفن مى کنند تا درخت از نو قوت و قدرت بگیرد.
آثار و نتایج نهضت امام حسین علیه السلام
آثار و نتایج نهضتى که سیدالشهداعلیه السلام بر پا نمود، مزایاى آن تمام شدنى نیست و درس عبرتى است براى آیندگان وسرمشق نهضتى است بر از جان گذشتگان ، بر آنها که در راه دین و در احیاى شریعت سیدالمرسلین صلى الله علیه و آله جان خود را نثار مى کنند و نفس هاى خود را قربانى مى دهند. و در فکر آنند که ظلم و ستم هاى بنى امیه را با مرور زمان به یادعلاقمندان اسلام و قرآن بیاورند و جنایاتى که آن شجره خبیثه در حق خاندان پیغمبرصلى الله علیه و آله کرده اند، با گذشت زمان کهنه و فراموش نگردد و جنایتکاران دوران نتوانند انکار نمایند، چنان که در گذشته اشاره شد که ابن تیمیه با تمام بىحیایى و پروریى چه کلمات جنایتکارانه اى به قلم آورده و چطور کارى را که مثل آفتاب است خواسته انکار نماید. ابن تیمیه ها در هر زمان در کمینند و در هر دوران مى خواهند طرفداران اهل بیت علیه السلام را هدف اکاذیب خودشان قرار بدهند.
لذا شیعه در تمامى روزها سوگوار حضرت سیدالشهدا علیه السلام است و از آنهاست روز اربعین آنحضرت که در تظاهر به زیارت و اقامه ماتم و عزادارى کوتاهى نکرده و نباید بکنند و ازاین جاست که امام حسن عسکرى علیه السلام زیارت اربعین را از علایم ایمان شمرده اند،چون مومن واقعى کسى است که نگذارد آثار نهضت حسینى فراموش شود و از شرکت در هدف آنحضرت کوتاهى نورزد.
چون حسن بن على علیه السلام شهید شد، شیعیان عراق به جنبش آمدند و به امام حسین علیهالسلام نامه نوشتند در خلع معاویه و بیعت با آن حضرت . اما او امتناع کرد و فرمود: میان ما و معاویه پیمان و عقدى است که شکستن آن روا نباشد تا مدتآن سرآید و چون معاویه بمیرد در این کار باید نگریست .
معاویه در نیمه ماه رجبسال 60 هجرى در دمشق به جهنم واصل شد. یزید وقت مرگ پدرش در حوران بود.
ضحاک بن قیس پس از مرگ معاویه به منبر رفت و کفن معاویه را به دست گرفت ، خداى را سپاس گفت و ستایش کرد و گفت : معاویه پناه عرب بود. خداوند فتنه ها را به وسیله او از بین برد و او براى عرب پشتیبانى بزرگى بود. او را بندگان فرمانروایى داد و شهرها را به دست او گشود.
اینک معاویه از این جهان رفت و این کفن اوستکه او را در آن بپیچیم و در گور کنیم و او را به اعمالش واگذاریم تا پس از برزخ درقیامت حاضر گردد و نتیجه کارهایش را ببیند. هرکس میل دارد او را تشییع کند بیاید. سپس ضحاک بر وى نماز گزارد و او را در مقبره باب الصغیر دفن کردند، و بلافاصله توسط پیک مخصوص جریان را به یزید اطلاع داد و تاکید کرد که هر چه زودتر در قصرخلافت حاضر شود و از مردم مجددا بیعت گیرد.
یزید پس ازاطلاع از حوران بیرون شد و بعد از سه روز خود را به دمشق رسانید ضحاک با گروهى ازوى استقبال کردند. پس از آن که به همدیگر رسیدند ضحاک او را بالاى قبر پدرش برد واو بر قبر پدرش نماز گزارد و پس از آن داخل شهر شد و در مسجد جامع بر منبر قرارگرفت و گفت :
اى مردم ، معاویه یکى از بندگان خدا بود، خداوند بر وى احسان کرد وسپس به سوى خود فراخواند. معاویه از جانشین بهتر و از سابقینش پایین تر بود. من ازاعمال و کردار او سخن نمى گویم ، زیرا خداوند به اسرار آن داناتر است . اگرپروردگار از وى درگذرد با رحمت خود از وى در گذشته و اگر او را عقوبت کند، به سببگناهانى است که وى مرتکب شده ، من اینک بعد از وى به مقام خلافت نشسته ام . مناکنون در نظر ندارم حادثه ایجاد کنم و در تعقیب کسى باشم ولیکن اگر کسى بخواهد ازحدش تجاوز کند از او عذرى نخواهم پذیرفت . پدرم معاویه شما را در دریا به جنگ وا میداشت ولیکن من این برنامه را اجرا نخواهم کرد و شما را به جنگ دریایى نخواهمفرستاد. پدرم در تابستان با رومیان جنگ مى کرد و من این کار را نخواهم کرد. پدرم حقوق شما را در سه قسمت مى پرداخت ولیکن من یکجا پرداخت مى کنم.
آرى ، او باید حقوق زیاد به سربازان بى دینش بدهد تا فرزندان على علیه السلام را اذیت و آزار نمایند.