محمود عباسزاده مشکینی
بایستههای نخبهپروری سیاسی در ایران
آنچه مبرهن است تحقق مشارکت واقعی نخبگان در فرآیندهای تصمیم سازی سیاسی بدون «نخبه پروری سیاسی» میسر نمی شود و لذا این مهم همواره در بیانات امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری (مدظله) مورد تاکید فراوان بوده و هست.
واژه elite (نخبه) در قرن هفدهم برای توصیف کالاهایی با مرغوبیت خاص به کار می رفت و بعدها کاربرد آن برای اشاره به گروه های اجتماعی برتر، مانند واحدهای ضربت نظامی یا مراتب عالی تر اشرافیت هم تعمیم یافت.
اما برای اولین بار در قرن 19 بود که نخبه گرایی به عنوان یک مکتب فکری در علم سیاست و جامعه شناسی سیاسی با اندیشه های اشخاصی چون: پاره تو و موسکا مطرح شد و به تدریج رواج پیدا کرد و امروزه نخبه گرایی یکی از الگوهای رایج در جامعه شناسی سیاسی و از شاخصه های تاثیرگذار بر فرآیند تصمیم سازی و راهبردی در حکومت ها به شمار می آید.
در ایران طیف نخبگان معمولا به دایره ای از خواص اطلاق می شده که الزاما از تخصص های علمی نیز برخوردار نبوده اند. اما این مفهوم با پیروزی انقلاب اسلامی و اصلاح ساختار حکومت و مشی سیاسی در معنای واقعی خود تفسیر شد و بکارگیری نخبگان مورد توجه واقع شد.
آنچه مبرهن است تحقق مشارکت واقعی نخبگان در فرآیندهای تصمیم سازی سیاسی بدون «نخبه پروری سیاسی» میسر نمی شود و لذا این مهم همواره در بیانات امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری (مدظله) مورد تاکید فراوان بوده و هست.
در این راستا اگرچه ضرورت و اهمیت پخته بودن حرکت های سیاسی در کشور سبب شد تا مقام معظم رهبری مبحث «نخبه پروری سیاسی» را که برگرفته از اشراف ایشان به مسایل سیاسی ایران وجهان است را در دیدار اخیر با جمعی از دانشگاهیان مطرح کنند و پس از آن این مسئله به پارادایمی رسانه ای بدل شده است. اما به واقع این هدف گذاری کلان برای سالم سازی و ضمانت اتخاذ و اجرای راهبردهای اصولی و کارآمد، در طول سالیان گذشته از سوی معظم له بارها مطرح شده که نهادینه سازی آن نیازمند تبیین و تدوین ابعاد تاریخی، فرهنگی و اجتماعی و صد البته علمی است که هدف اصلی نگارنده در این نوشتار است.
بنیان های علم سیاست در ایران
متفکران تاریخ بشری، علم سیاست را از مهمترین و پیچیده ترین علوم انسانی برشمرده اند. علم سیاست در ایران نیز همیشه به عنوان یکی از آموزه های مطرح اما نه به صورت مستقل وجود داشته است. در اندیشه ابن خلدون، فارابی، ابن سینا و بقیه اندیشمندان ایرانی از جمله ملاصدرا بحث سیاست مورد بررسی قرار می گیرد اما از قدمت علم سیاست به عنوان دانشی نو و رشته ای آکادمیک و روشمند در ایران بیش از صد سال نمی گذرد.
در حوزه پژوهش و نشر آثار سیاسی در ایران آنچه در اولین نگاه به چشم می خورد ترجمه های بسیار و تالیفات محدود می باشد. اکثر کتب علوم سیاسی در ایران حداکثر ترجمه ای نه چندان دقیق و خوب از آثار نویسندگان غربی است و متاسفانه استفاده غیردقیق از اصطلاحات علوم سیاسی و واژه سازی ناهنجار و غیرمرتبط فضایی ابهام آمیز را ایجاد کرده است.
نزدیک به سه دهه از استقرار نظام جمهوری اسلامی در ایران می گذرد. در این مدت چالش های زیادی در باب علوم انسانی بروز کرده است. همه این چالش ها ناشی از یک تلاش اساسی بوده است که در راستای بومی کردن علوم انسانی و سازگاری منطقی و علمی آن با تحولات خارجی صورت گرفته است. خارج نمودن این علوم از سیطره نفوذ فرهنگی غرب و ایرانی و اسلامی کردن جهانی آن به صورتی که تضاد علمی ایجاد نکند، مهمترین دغدغه و وظیفه ساختار آکادمیک و آموزشی ایران است.
علیرغم این، به طور متوسط سالانه حدود 800 نفر ورودی دانشجویان رشته سیاست است که این آمار از یک طرف نشان توجه و اقبال دانشجویان به این رشته است اما از طرف دیگر با توجه به در نظر گرفتن نیاز کشور متوجه می شویم که تعداد قابل توجهی از این دانش آموختگان هیچ وقت مورد استفاده امور سیاسی در جامعه قرار نمی گیرند یعنی اینکه در جایگاه غیرتخصصی به کار گمارده می شوند.
آنچه مبرهن است سیر تکوینی علوم سیاسی در ایران متاثر از مجموعه ای از عوامل و شرایط بومی است که بررسی آن در حوصله این مقال نیست و فرصت دیگری می طلبد.
نخبه گرایی در جمهوری اسلامی
تا زمان تشکیل بنیاد ملی نخبگان و معاونت علمی ریاست جمهوری، نخبگان در چارچوب تعاریف رایج و غربی آن تعریف می شدند و قالب مشخصی برای تعامل آنها وجود نداشت.
در سال 1385 به منظور تحقق بخشیدن به تاکید مقام معظم رهبری در «استفاده صحیح و مناسب از ظرفیت های علمی نخبگان در راستای توسعه همه جانبه کشور» و در اجرای ماده 4 اساسنامه بنیاد ملی نخبگان درباره «تعریف نخبه واحراز استعدادهای برتر و نخبگی افراد» آیین نامه احراز نخبگی با هدف منطقی کردن و تعریف شاخص های علمی، استانداردسازی معیارها و فرآیندهای شناسایی و معرفی نخبگان و استعدادهای برتر، تصویب شد.
در ماده 2 این آیین نامه نخبه چنین تعریف می شود: «نخبه» به استناد ماده 4 اساسنامه بنیاد به فرد برجسته و کارآمدی اطلاق می شود که اثرگذاری وی در تولید و گسترش علم و هنر و فناوری و فرهنگ سازی و مدیریت کشور محسوس باشد و هوش، خلاقیت، کارآفرینی و نبوغ فکری وی در راستای تولید و گسترش دانش و نوآوری موجب سرعت بخشیدن به رشد و توسعه علمی و اعتلای جامعه انسانی کشور گردد.
با سرلوحه قرار دادن تعریف کلی فوق از نخبگان می توان نخبه سیاسی را چنین تعریف کرد: «نخبه سیاسی» به شخصی اطلاق می شود که پدیده های سیاسی را در دو سطح داخلی و بین المللی بررسی کند با نگاه آینده نگرانه، حوادث سیاسی را پیش بینی و در بالاترین سطح مورد نظر، راهکاری جهت مدیریت هوشمندانه وقایع به منظور ارتقای زندگی بشری ارائه دهد.
موانع تحقق نخبه پروری سیاسی در ایران
پرواضح است که پرورش نخبگان در حوزه سیاست بدون آسیب شناسی علوم سیاسی در ایران ممکن نیست. بر این اساس؛ همانطوری که به اختصار ذکر شد از مشکلات کیفی سیاست در ایران کلی گویی و نگاه غیرعلمی به سیاست چه در حوزه دانشگاهی و چه در حوزه علمی است. ما همه چیز را به صورت خیلی بزرگ و فراتر از واقعیتها و تواناییها می بینیم. به عنوان مثال در دانشگاهها بیشتر آموزشها به مبنای صرف تئوریک برمی گردد که بعضاً رابطه ای با مشکلات جامعه سیاسی در ایران ندارد و در برنامه ریزی سیاسی هم با دولت مردانی روبرو بوده ایم که علیرغم شعارها و برنامه های اجرایی از حل کوچکترین مشکل در حوزه مسائل ایران ناتوان بوده اند.
جدیترین مسئله در این امر توجه به این نکته است که اولا ما باید در دانشگاه با توجه خاص به ایران مسائلی را آموزش دهیم که هرکدام در یک فرآیند به حل مشکلات سیاسی و توسعه ای ایران کمک کند و در عرصه عمل نیز به دنبال برنامه ای برویم که هدفش ارتقای سیاسی و اجتماعی ایران منطبق با نیازسنجی بومی باشد، چراکه گسترش دادن بیش از توان، حوزه مسئولیت یک ملت، نتیجه ای جز فرسایش نیروها و هدر دادن آنها ندارد.
همچنین مشکل دیگر علم سیاست در ایران پراکندگی و عدم سازگاری اندیشه های سیاسی در حوزه ایران است. وجود آرا و تفکرات مختلف خود به خود یک مشکل نیست بلکه نشانه تحرک و پویایی است اما زمانی که قرار است علم در خدمت عمل سیاسی قرار بگیرد وجود اجماع نخبگان فکری و ابزاری امری لازم و ضروری است. زیرا مدیریت کردن و عملی ساختن اندیشه ها خود نیازمند آن است که اولا ما بدانیم چه تفکری را برای عمل انتخاب کرده ایم و قرار است چه کسانی آن را مدیریت کنند و هدف از اجرای آن چیست؟!
راهکارهای تحقق نخبه پروری سیاسی در ایران
بالا رفتن سطح آگاهی سیاسی جامعه و افزایش حس مسئولیت و مشارکت مردم بویژه جوانان در امور سیاسی و به طور کلی توسعه سیاسی تأثیر زیادی در آینده علم سیاست و تحقق نخبه پروری سیاسی دارد. پیوند دادن علم سیاست، آموزش عمومی و پرورش دادن نسل های آینده با مشخصه هایی چون احترام متقابل، محاسبه گری عقلانیت ابزاری، توجه به زمان و فرصت ها، آینده نگری، شفاف و دقیق بودن، حساس بودن به آینده خویش و جامعه، جزئی نگر داشتن استعداد همکاری و کارساز زمانی، توان تسلط بر احساسات، داشتن روحیه علمی و مطالعاتی و آمیخته بودن با قانون و آزادی از مهمترین فاکتورهای چشم انداز مثبت نخبه پروری در ایران است.
مشی و سیره نخبگان سیاسی گذشته و معاصر ایران در عرصه سیاست اسلامی نیز الگوی بدیلی در مواجهه با پرورش نخبگان سیاسی در کشور است، چراکه سیاست اسلامی در پی آن است که مواد خام سیاسی را با کاهش تأثیرات شخصیتی و عقیدتی به بهترین نحو سازمان بندی کند تا بتواند واقعی ترین راهکار حل مسائل سیاسی را ارائه کند.
در این میان اندیشه سیاسی امام خمینی(ره) از نوعی تحول و تطور برخوردار بوده که «عدم جدایی دین از سیاست» مصداق بارز آن است.
مثلا؛ در این دو گفته حضرت امام(ره) که در یک جا فرمودند «انقلاب اسلامی یک معجزه الهی بود» و در سخنرانی های دیگرشان فرمودند «در انقلاب ما ملت نقش اساسی داشت» ایشان هم ظرفیت های نهفته سیاسی در آموزه های دینی را که قبلا کشف نشده و یا مورد توجه قرار نگرفته بودند، کشف کرد و هم از این ظرفیتها را با شرایط حساس آن زمان ایران بومی سازی کرد.
از دیگر آموزه ها و محورهای مدنظر در پرورش نخبگان سیاسی در منویات امام راحل و مقام معظم رهبری می توان به: قیام و حرکت برای خدا، اخلاص، خودباوری، اعتماد به نفس، ساده زیستی، خدمت به مردم، قاطعیت در برابر دشمنان اسلام، دفاع از هویت اسلامی و بومی، دفاع از حق، تلاش برای استقرار آزادی و عدالت، مبارزه با استبداد و استعمار و انجام تکلیف الهی اشاره کرد.
همگرایی و تعامل سازنده حوزه و دانشگاه نیز ضامن پرورش نخبگانی متعهد در عرصه سیاسی کشور است.
در کنار انگاره های فوق، بکارگیری تجربیات درس آموختگان مکتب انقلاب و دفاع مقدس که مواجهه با بحران های سیاسی را در کوران حوادث و مسائل متعدد آموخته اند و خود در خیل نخبگان نظام بشمار می آیند بسیار راهگشاست. نقش دولت نیز در این پروسه تکمیلی و هدایتگرانه است و مجموعه دولت باید در ارتباطی علمی و عملگرایانه با شناخت و اعلام نیاز ارکان اجرایی کشور به نخبگان سیاسی، آموزش سیاست را کارکردگرا نماید. یعنی اینکه انسان هایی آموزش ببینند که اولا به فراخور نیازهای جامعه باشند و همچنین خود الگوی رفتار قانونمند باشند. بحث الگوسازی و گسترش رفتار حسابگرانه و علمی مهمترین کارکرد دولت در این حوزه هستند.
بر این اساس نخبه پروری نتیجه یک پروسه و فرآیند چند وجهی است که به موازات هم به پیش می رود و با همکاری مؤثر حوزه های علمی- اجرایی ارکانهای نظام متحقق می شود.
کلیات تدوین راهبرد نخبه پروری سیاسی در ایران
بی تردید ترسیم و تدوین فرآیند آموزش و تربیت نخبگان پروسه ای کارشناسی و نیازمند بررسی جوانب مختلف و نیازسنجی سیستم سیاسی کشور در حوزه سیاست داخلی و سیاست خارجی است که همه جوانب در آن لحاظ و خروجی آن تضمین شود تا تحت الشعاع برخوردهای سیاسی و سیاسی کاری واقع نشود.
ازطرفی باید رهنمودهای قبلی مقام معظم رهبری حول نهضت نرم افزاری و تولید علم نیز در تدوین این راهبرد مدنظر ویژه باشد.
در چنین راهبردی، نخبه سیاسی باید المان های تاریخی، جغرافیایی، فرهنگی، زبانی و اجتماعی ایران را بشناسد و بدانید دولت- ملتی مانند ایران چه مشخصات داخلی، منطقه ای و جهانی دارند.
اینکه توانایی و امکانات ایران برای توسعه داخلی و نقش آفرینی درسطح منطقه و جهان تا چه حد است با شناخت دقیق از موجودیت ملت ایران؛ نخبه، علم سیاست می تواند برنامه و چشم اندازی واقعگرایانه جهت پایداری همراه با قوت و قدرت ایران ارائه دهد.
براین اساس در حوزه حکومت بررسی نظام سیاسی ایران و شناخت دقیق حاکمیت موردنظر است. فهمیدن ارتباط دینی، تاریخی و اجتماعی حاکمیت با ملت ایران و شناختن منابع واقعی قدرت ما را به تحلیل مناسبتری هدایت می کند. آنچه در مورد قدرت مدنظر است درک درست مولفه های قدرت در دنیای جدید براساس منابع طبیعی و انسانی آن است. درنظر داشتن قدرت سخت و گذر از آن به سوی قدرت نرم، توجه به علم، فناوری، آگاهی علمی و قدرت ابزار سازی کلیدی ترین موضوعات مورد طرح برای دانش پژوهان سیاست در حوزه قدرت هستند و پرواضح است تعلیم نخبگان سیاسی منطبق بر ویژگیهای فوق باید توسط نخبگان متعهد صورت پذیرد.
نتیجه
دراین نوشتار به اختصار گذری بر تطور علم سیاست و فرآیند پرورش نخبگان سیاسی درایران داشتیم و شکی در آن نیست که آینده نگری و آینده سازی مهمترین هدف سیاست است.
سیاست برنامه نخبگان فکری- اجرایی جهت تصمیم سازی و مدیریت عالی جامعه است و دراین میان دولت، قدرت و حکومت به عنوان اساسی ترین موضوع های علم سیاست ارتباط تنگاتنگی با چگونگی نخبگان سیاسی دارند و برای ترسیم راهبرد نخبه پروری سیاسی درایران شناخت دقیق ماهیت این سه پدیده بنیادی ترین مسئله است.
با توجه به آنچه ذکر شد لزوم طراحی و تدوین سند چشم اندازی 10یا 20 ساله براساس نیازسنجی ارکان کشور برای نخبه پروری سیاسی به خوبی حس می شود که در سایه همگرایی ارگان های علمی- اجرایی کشور و فارغ از هرگونه سیاسی کاری می تواند خروجی نخبگان سیاسی کشور را نهادینه و تضمین کند. «نخبگان سیاسی متعهدی» که آنچنانکه در قرآن کریم نیز می خوانیم به مصداق «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»؛ یعنی اگر می خواهید سرنوشت شما تغییر کند، ابتدا باید محتوای باطنی خود را تغییر دهید، دراین محتوای باطنی، عنصر «فکر و شناخت» را در کنار عنصر «ایمان» توأمان تحصیل می کنند.
منبع : اقتدار ملی