بهار عربی با هویت اسلامِی
دکتر حسین کچوئیان
گردهمایی نخبگان مسلمان در تهران در بحبوحه برپایی قیام گسترده مردمی در جهان اسلام اقدامی بسیار اساسی و راهبردی است که می تواند با توجه به خلأ مشهود رهبری و سازماندهی موجود در این نهضت ها، نقشی تعیین کننده در روند و چگونگی تداوم آنها ایفاء کند؛ اما حتی اگر - بر فرض محال- این اجلاس دستآوردی بیش از گردهمایی این تعداد کثیر از متفکرین و شخصیت های مؤثر و ذی نفوذ در میان مسلمین ضمن اجتماعی تحت عنوان «بیداری اسلامی» نداشته باشد،
در وضعیت کنونی فی نفسه اقدامی ارزشمند در برابر نبرد سهمگین و همه جانبه ای است که از سوی استکبار و محافل رسانه ای و سیاسی آن برای ایجاد ابهام هویتی و انحراف ماهوی در قیام جاری مسلمانان برپا شده است، خاصه اینکه شرایط ویژه آنها یا مشخصاً نحوه شکل گیری نامنتظر این نهضت ها تلاش گسترده ای از سوی قدرت های استکباری برای ایجاد ابهام هویتی در آنها و انفعال در نیروهای اسلامی برای فعالیت بر مبنای دین و اظهار هویت دینی بویژه جهت دهی اسلامی به حرکت و نهایتاً به دست گرفتن رهبری انقلاب را در پی داشته و دارد.
اما این دقیقاً همان خطری است که گردهمایی تهران تحت نام بیداری اسلامی درصدد هوشیارسازی نیروهای اسلامی نسبت به آن و دفع پیامدهای فاجعه بار ناشی از آن برای حال و آینده این نهضت ها بوده است. نقطه کانونی سخنان رهبری انقلاب اسلامی در ابتدای این اجلاس نیز جز تأکید بر این مسأله نمی باشد.
با اینکه واقعیت تحرکات میدانی مردم منطقه و روند رخدادهای قیام های مسلمانان نشان می دهد که طی نه ماهه گذشته آنها تدریجاً درک خوبی نسبت به تهدیدات موجود بر سر راه خود بدست آورده اند، اما به نظر می رسد که نسبت به خطرات ابهام هویتی و تلاش غربی ها در زمینه جعل هویت های انحرافی برای این نهضت باندازه کافی حساسیت بوجود نیامده است.
آشکارترین دلایل در مورد این حقیقت از مواضع و تحرکات نیروهای اسلامی در جریان تحولات این نهضت ها، بویژه نفس عدم توجه و تأکید بر هویت اسلامی و حتی نفی آن از سوی بعضی از این نیروها بجای تلاش در این زمینه، و همچنین حتی از بعضی از اظهارنظرها در اجلاس جاری نیز قابل فهم است.
از زمان برپایی جمعه «نجات انقلاب» در اواخر بهار گذشته در مصر، تمامی نهضت های منطقه تدریجاً در جهت هویت یابی فزاینده و اظهار ماهیت ویژه آن حرکت کرده و اخیراً با تصرف لانه جاسوسی رژیم اشغالگر قدس در قاهره و انجام تحرکات جمعی علیه این رژیم نامشروع و آمریکا در مقابل سفارت های آنها در منطقه به اوجی در آشکارسازی هویت استکبارستیزانه و ضد صهیونیستی خود دست یافته اند.
با اینکه به روشنی و قاطعیت می توان پیش بینی کرد که پویایی های درونی انقلاب های منطقه در آینده هر روز بیش از گذشته به ظهور و تثبیت ماهیت دینی حرکت های ضد استکباری این نهضت ها منجر خواهد شد، اما قطعاً عدم تلاش آگاهانه در این زمینه بواسطه غفلت از هویت پایه ای و بسترساز آنها و بی توجهی نسبت به هویت سازی های انحرافی می تواند با افزایش هزینه ها و تهدیدات، خطرات غیرقابل تصوری برای آنها بوجود آورد.
جریانات اسلامی در منطقه که از پیشینه درازی در مجاهدت خستگی ناپذیر و شجاعانه با استکبار و دست نشانده های آن در جهان اسلام برخوردارند، بواسطه دو دسته دلایل بیرونی و درونی در صحنه مبارزه هویتی و کسب رهبری نهضت های موجود به شکل درستی ظاهر نشده اند و در مقابل تلاش های دشمن برای ایجاد انحراف در این زمینه از طریق تأکید بر دموکراسی خواهی و آزادی های دموکراتیک منفعل عمل کرده اند.
با توجه به نحوه شکل گیری خود جوش این قیام ها که با اقدام آمریکا در پیش دستی نسبت به انقلاب از طریق برکناری سریع دیکتاتورها به نوعی سزارین و تولد زودرس آنها منجر گردید، این نهضت ها پیش از دست یابی به رهبری مشخص درگیر حضور و ظهور کثیری از احزاب و گروه هایی شدند که دایماً بر تعداد آنها نیز افزوده می شده است.
از آنجایی که در تمامی نهضت های منطقه، غرب به رهبری آمریکا صحنه بازی را به شکل های مختلفی با تسلط بر چارچوب های اصلی قدرت در مهار دارد، بواسطه فقدان رهبری و کثرت نیروهای سیاسی این نهضت ها را در میانه راه انقلاب درگیر الزامات بازی انتخاباتی کرده است. به همین دلیل جریانات اسلامی با شرایط و حدود ویژه ای از داخل و خارج مواجه گردیده اند. از یک طرف با توجه به اینکه مهار نیروهای نظامی- امنیتی در دست آمریکاست با خط قرمزها و حدود ترسیم شده توسط این کشور برای این بازی دموکراتیک رویارویند که می دانند عدم رعایت آن به رها کردن این مهار و سگ های دست آموز و برچیده شدن بازی منجر خواهد گردید.
این وضعیتی است که آنها به عیان در بحرین و یمن شاهد آنند. اما مهمتر از این شرایط و حدودی است که نیروهای اسلامی در صحنه داخلی با آن دست به گریبانند. با توجه به اینکه آنها بطور تناقض آمیزی در وضعیت حضور و بقای قدرت قبلی و نیروهای آمریکا در حاکمیت، درگیر شرایط و الزامات مبارزه انتخاباتی شده و برای پیشبرد انقلاب به انتخابات وعده داده شده توسط این حاکمان چشم دوخته اند، از سویی بایستی محدوده های تعیین شده رسمی و غیر آشکار حافظان نظم موجود را رعایت کنند، و از سویی بایستی با توجه به رقابت حاد و حتی خصمانه نیروهای سیاسی کثیر موجود به ضرورت حفظ وحدت نیروها و ممانعت از خروج مردم از صحنه توجه داشته باشند، خصوصاً اینکه پیش از هر تحولی واقعی و تحت شرایط بهم ریخته موجود این کشورها با موجی از تحرکات صنفی و درخواست های رفاهی روبرو گردیده اند.
بواسطه این وضعیت ویژه و خاص که در آن سال ها تحت اداره غرب و نیروهای داخلی اش در منطقه «اسلام هراسی» به وجهی عمیق برای نفوذ در فضای عمومی آن و اذهان مردم القاء شده و همچنان به عنوان متغیری تعیین کننده تقویت و در صحنه از آن استفاده می شود، جریانات اسلامی علی رغم پیشینه تاریخی درخشان در صحنه مبارزاتی با پایگاه گسترده و ریشه دار مردمی نباید از حرکت در جهت کسب رهبری این نهضت ها از طریق تأکید بر هویت اسلامی اجتناب کنند.
می توانیم بر این تأکید کنیم که الزامات یک انقلاب با یک مبارزه انتخاباتی تفاوتی اساسی دارد. در وضعیتی که با بازی در محدوده تعیین شده توسط آنهاییکه طرف مبارزه حرکت می باشند برای پیشبرد نهضت به مرحمت و لطف خصم نظر داریم و برای اجتناب از عدم اقبال رأی دهندگان از بیان واقعیت سختی مبارزه و نیاز آن به پرداخت هزینه خودداری می کنیم، درگیر تناقضی هستیم که نتیجه آن هر چه باشد پیروزی انقلاب نیست.
انقلاب ماهیتاً پدیده ای متفاوت با انتخابات است که خواست پیشبرد آن از طریق دیگری ناممکن می باشد. تنها طریق برای رهایی ملت های مسلمان و اعاده عزت اسلام رهایی از این تناقض و عمل مطابق الزامات درست انقلابی واقعی می باشد که قطعاً ملت های منطقه با تداوم مبارزات خود و درک اهمیت اسلام برای پیشبرد این مبارزه راه آن را خواهند یافت.
منبع:رجانیوز